پـــــــــروانه ای کز میان شاخه های آن چنار بلند می گذشت ،بوی تو را داشت پـــــــرنده ی کوچکی که هر روز مهمان حیاط کوچک من است ،امروز هم عاشقانه می خواند. من باز کنار باغچه ایستادم و چشمان خواب آلودم را با انگشت هایم فشردم.بیداری مثل یاد تو در نگاهم…
بیشتر »