فرزند مرحوم حاج شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني قدس سره مي گويد:
حدود دو سال قبل از وفات پدرم، كسالت شديدي بر من عارض شد و پزشكان از مداواي بيماري من عاجز شدند و از حياتم قطع اميد شد!
پدرم كه عجز طبيبان را ديد، اندكي از تربت طاهر حضرت سيد الشهداء عليه السلام به كامم ريخت و خودش از كنار بسترم دور شد.
در آن حالت بيخودي و بيهوشي ديدم كه به سوي آسمانها مي روم و كسي كه نوري سپيد از او مي تافت، بدرقه ام مي كرد. چون مسافتي اوج گرفتيم، ناگهان، ديگري از سوي بالا فرود آمد و به آن شخص نوراني سپيد كه همراه من مي آمد، گفت: «دستور است كه روح اين شخص را به كالبدش باز گرداني! زيرا كه به تربت حضرت
سيدالشهداء عليه السلام استشفا كرده اند!».
در آن هنگام دريافتم كه مرده ام و اين، روح من است كه به جانب آسمان در حركت است! به هر حال، همراه آن دو شخص نوراني به زمين بازگشتم و از حالت بي خودي، به خود آمدم و با شگفتي ديدم كه اثري از بيماري در من نيست! ليكن همه ي اطرافيانم به شدت منقلب و پريشان هستند. [1] .
________________________________________
[1] داستانهاي شگفت انگيز ص 133 به نقل از نشان از بي نشانها ص 27 و تربت امام حسين ص 96. 
 

 

   شنبه 27 شهریور 13951 نظر »

تاثیر مال حلال و حرام آنقدر سریع و نافذ است که بزرگان فرموده اند بدون مال حلال نمی توان انتظار عمل صالح داشت. از طرفی نباید هم گمان کنیم این حرفها برای دزدان و مفسدان بزرگ است و مال حرام اگر مقدارش خیلی زیاد شد اثر می گذارد زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ» (عدةالداعی، ص ۱۴۱) یعنی حتی یک لقمه حرام هم اثرگذار است و موجب رویاندن گوشت می شود.
از یکى از ستارگان علم و فضیلت حکایتى نقل شده که آیات و روایات و تجربه نیز، با آن مطابقت دارد:
این دانشمند اسلامى در مسجد جامع اصفهان نماز مى خواند. شبى پسرش ‍ را با خود به مسجد آورده بود. پسر از ورود به مسجد خوددارى کرد و در حیاط مسجد نشست . پس از رفتن پدر، به مشک آبى که در حیاط مسجد بود، سیخى فرو برد و با آبى که از آن مى ریخت ، بازى مى کرد!
پس از پایان نماز، پدر از این موضوع خبر یافت و بسیار ناراحت شد، به خانه رفت و به همسرش گفت :
من در تغذیه و رعایت آداب و رسوم اسلامى ، پى و پیش از انعقاد نطفه و در دوران کودکى فرزندمان سعى تمام کرده ام ، ولى عمل امروز این کودک ، نشانگر تقصیر یکى از ماست .
مادر گفت : یاد دارم که در هنگام باردارى به منزل همسایه رفته بودم که درخت انار آنها توجه مرا به خود جلب کرد، به یکى از انارها سوزنى فرو بردم مقدارى از آب انار را چشیدم !
آرى ، غذاى حرام و شبه ناک در هر دورانى از زندگى ، اثر نامناسب بر انسان مى گذارد و در رفتار او بروز خواهد کرد و مى بینم که سوزنى که مادر، در دوران باردارى به انار درخت همسایه فرو کرده ، در تکوین شخصیت کودک اثر گذاشته است! ( خانواده در اسلام / 161.)
و نیز حکایت شده که : ((بایزید)) بسطامى سالیانى چند به عبادت پرداخت ، ولى از عبادتش لذت و حلاوتى احساس نمى کرد. روزى نزد مادر آمد و گفت : مادر! مدتى است که به عبادت پروردگار مشغولم ، ولى شیرینى عبادت را درک نمى کنم . فکر کن ، ببین آیا موقعى که در رحم تو بودم یا کودکى شیرخوار بودم ، چیزى از غذاى حرام خورده اى یا نه ؟
مادر ((بایزید)) مدتى دراز در این باره اندیشید و سپس گفت : فرزندم ! وقتى که تو در رحم من بودى روزى به پشت بام رفته بودم ، ظرف غذایى از همسایه آنجا بود و بى اجازه صاحبش مقدارى از آن غذا خوردم .
((بایزید)) گفت : اکنون برایم معلوم شد که چرا طعم شیرین عبادت را نمى چشم ، برو نزد صاحبش ، داستان را بگو و از وى رضایت بگیر. (مفاسد مال و لقمه حرام ، ص 37.)

 منبع: گلی از گلهای بهشت 313sardar.blog.ir

 

   پنجشنبه 18 شهریور 13952 نظر »

روزی  لقمان به پسرش گفت: 

امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم
چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:
اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری
هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی
در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.

و اگر با مردم دوستی کنی و درقلب آنها جای گیری
آن گاه بهترین خانه های جهان مال توست

   چهارشنبه 17 شهریور 13952 نظر »


روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

یک اینکه می گوید :خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.

دوم می گوید :خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.

سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.

بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !

استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.

خلیفه گفت : ماجرا چیست؟


استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !

بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.

ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟

پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم

استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!

 

 

   سه شنبه 16 شهریور 13953 نظر »

ﻫﻤﺴﺮ ﺣﺎﺗﻢ ﻃﺎﻳﻰ ﻛﻪ «ﻣﺎﻭﻳﻪ» ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﺎﻟﻰ ﻗﺤﻄﻰ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ، ﺷﺒﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﻣﻦ ﻭ ﺣﺎﺗﻢ، ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻤﺎﻥ «ﻋﺪﻯ» ﻭ «ﺳﻔﺎﻧﻪ» ﺭﺍ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻧﺪ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺣﺎﺗﻢ ﺑﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ، ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻣﺮﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻯ؟ ﺍﻣّﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ‌ﺍﻡ ﻣﻰ ﺁﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﺜﻞ ﮔﺮﮒ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﻰ ﺯﺩﻧﺪ.
ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻭﺭ! ﻭﺍﻟﻠﱠﱠﻪ! ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﻴﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ.
ﻣﻦ ﺳﺮﻳﻌﺎً ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﻴﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ؟ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻧﺪ.
ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻟﻠﱠﱠﻪ! ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻯ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻴﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ. ﻭﻗﺘﻰ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ، ﺣﺎﺗﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺳﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺫﺑﺢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻣﻰ ﭘﺰﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺑﺨﻮﺭ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺖ ﺑﺨﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻛﻦ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﻋﺪﻯ ﻭ ﺳﻔﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ ﭘﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺩﺍﺩﻡ.
ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺣﺎﺗﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻣﺤﻞ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ.
ﺑﻪ ﺩﺭﺏ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻚ ﺗﻚ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ، ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ ﭘﺨﺘﻪ ﺍﺳﺐ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻣّﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭﻯ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ ﺍﺳﺐ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﺳﺐ ﺑﻮﺩ ﺫﺭﻩ ﺍﻯ ﻧﭽﺸﻴﺪ. (۱)
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻋﺪﻯ ﭘﺴﺮ ﺣﺎﺗﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺩُﻓِﻊَ ﻋَﻦْ ﺍَﺑﻴﻚَ ﺍﻟْﻌَﺬﺍﺏُ ﺍﻟﺸﱠﱠﺪﻳﺪُ، ﻟِﺴَﺨﺎﺀِ ﻧَﻔْﺴِﻪِ.
ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻳﺪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺕ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺨﺎﻭﺗﻰ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺖ. (۲)

 

۱) ﺳﻔﻴﻨﺔ ﺍﻟﺒﺤﺎﺭ، ﺝ 1، ﺹ 208
۲) ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 71، ﺹ 354.

 

   یکشنبه 14 شهریور 1395نظر دهید »

1 2 ...3 5 7

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • زفاک
  • الهام تقيان چالشتري
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • سادات طهماسی
آمار
  • امروز: 34
  • دیروز: 87
  • 7 روز قبل: 377
  • 1 ماه قبل: 2660
  • کل بازدیدها: 77656
رتبه