هیچ داری از دل مهدی خبر؟

گریه های هر شبش را تا سحر؟

او که ارباب تمام عالم است،

من بمیرم،

سر به زانوی غم است،

شیعیان!

مهدی غریب و بی کس است،

جان مولا معصیت دیگر بس است،

شیعیان!

بس نیست غفلت هایمان؟

غربت وتنهایی مولایمان؟

ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،

غافل از مهدی زهرا گشته ایم،

من که دارم ادعای شیعه گی،

چه بگویم من به جز شرمندگی…؟

(( اللهم عجل لولیک الفرج ))


موضوعات: شهدا
   چهارشنبه 27 مرداد 13951 نظر »

چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید…

 

چرا وقتی که گفتیم :
یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.

چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .

رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .
آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میداندار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .

ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم »

 


موضوعات: شهدا
   چهارشنبه 27 مرداد 13951 نظر »

 

تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید

عرق به پیشانیش نشسته بود ، 
.
.
گفتم :

” چی شده داداش .. ؟ “
.
.
گفت :


” یک ساعت با حضرت زهرا “س” حرف می زدم ،

فقط از خدا می خوام روز شهادت بی بی شهید بشم .. “
.
.
روز شهادت حضرت زهرا “س” داشت نماز صبح میخوند ،

توی قنوت نماز بود که ترکش پهلویش را شکافت ..

شهید علیرضا هاشم نژاد
.
شادی روح شهدا صلوات

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ


موضوعات: شهدا
   سه شنبه 26 مرداد 1395نظر دهید »

تقدیم به شهدای هشت سال دفاع مقدس
می خواهم امشب عقده از دل وا کنم من
می خواهم امشب دیده را دریا کنم من
امشب دلم مجنون ِ مجنون است ای عشق
چون لاله های خفته در خون است ای عشق
یاد کبوترهای بی بال وپر عشق
یاد شقایقهای سرخ ِسنگر عشق
شب بود وسنگر بود وشوقِ کربلا بود
قناسه بود وترکش خمپاره ها بود
شیران شب از هر چه غیر از خود گذ شتند
یاد عزیزانی که دیگر بر نگشتند
کردیم یارانِ غریب خود فراموش
با دست خود کردیم شمعِ عشق خاموش
آری شقایقها همه یکرنگ بودند
مردان مرد جبهه های جنگ بودند
رفتند وما ماندیم وعهد خود شکستیم
دل را به دنیای دنی بستیم بستیم
هر روز وشب بر لاله ها پا می گذاریم
غیر از غم نان هیچ غم دیگر نداریم
بر جانمان دلبستگی ها رنگ خورده
دلهایمان چندیست آری زنگ خورده
امشب دل خود را به دریا می زنم من
مجنون تر از مجنون به صحرا می زنم من
((آئینه وار اما غیور رنج بودند
مردان مرد کربلای پنج بودند ))
پُست وریاست چشم مارا کور کرده
دلهایمان از معنویت دور کرده
آن روزها دلها صفای دیگری داشت
جانهایمان قرب وبهای دیگری داشت
آخر اسیر نفس بد کردار گشتیم
با نفس بد کردار خود ما یار گشتیم
((ماندیم و خواندیم و دعا کردیم اما
بیش از دعا مان ادعا کردیم اما))
شوق شهادت در وجود جا نشان بود
چون کوه محکم همت وایما نشان بود
وقت جدایی هر کسی چشم تری داشت
سربند یا زهرا صفای دیگری داشت
شب بود وسنگر بود وسوز ناله ها بود
سجاده بود وترکشِ خمپاره ها بود
آنان وضوی خویش را با خون گرفتند
تا خاک را از دشمن مجنون گرفتند
امروز مائیم وهزاران بی وفایی
ای وای من از لاله ها تا کی جدایی
شعر از حسین مسرور –کازرون


 


موضوعات: شهدا
   دوشنبه 25 مرداد 13951 نظر »

چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست. چه می جویی؟ انسان؟ این جاست. آری،

ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم. ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند. 

ما همه‌ی افق‌های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم.

 ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد؛ عشق را هم، امید را هم،

 زهد را هم، شجاعت را هم، کرامت را هم، عزت را هم، شوق را هم، 

و همه‌ی آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند، ما به چشم دیدیم. 

ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه‌ی مبارزه به فعلیت می‌رسند!

 ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم. آنچه را که 

عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند، ما در شب‌های عملیات آزمودیم.

 ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند.

ما عرش را دیدیم. ما زمزمه‌ی جویبارهای بهشت را شنیدیم. 

از مائده‌های بهشتی تناول کردیم و بر سر سفره‌ی حضرت ابراهیم

نشستیم. ما در رکاب امام حسین جنگیدیم. ما بی‌وفایی کوفیان را جبران کردیم … 

و پادگان دوکوهه بر این همه شهادت خواهد داد. 

“سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی”


موضوعات: شهدا
   چهارشنبه 20 مرداد 13951 نظر »

1 ... 2 3 4 5 6 7 ...8 ...9 11 13

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • سعید رضایی
آمار
  • امروز: 80
  • دیروز: 94
  • 7 روز قبل: 371
  • 1 ماه قبل: 2720
  • کل بازدیدها: 77881
رتبه