بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
طاووس يمانى مى گويد:
على بن الحسين عليه السلام را ديدم كه از وقت عشا تا سحر به دور كعبه طواف مى كرد و به عبادت پروردگار مشغول بود.
وقتى كه خلوت شد و حجاج به منازلشان رفتند، به آسمان نگاهى كرد و گفت :
خدايا! ستارگان در افق ناپديد شدند و چشم هاى مردم به خواب رفته و درهاى رحمت تو بر روى همه نيازمندان درگاهت باز است .
به پيشگاه با عظمت تو رو آوردم تا بر من رحم نمايى و مرا مورد عفو و گذشت خود قرار دهى و روز قيامت در صحراى محشر چهره جدم محمد صلى الله عليه وآله را به من بنمايانى .
سپس در حال ناله و گريه چنين دعا مى كردند:
((و بعزتك و جلالك ، ما اردت بمعصيتى مخالفتك و ما عصيتك و انا بك شاك ، و لا بنكالك جاهل و لا لعقوبتك متعرض و لكن سولت بى نفسى و اعاننى على ذلك سترك المرخى به على ))
خدايا! به عزت و جلالت سوگند با نافرمانى خود قصد مخالفت تو را نداشتم و تمردم از اين جهت نيست كه در حقانيت تو شك و ترديد دارم و يا از عذابت بى خبرم و يا به شكنجه تو اعتراض دارم بلكه از اين روست كه مرا هواى نفس فريفته و پرده پوشى تو بر اين امر كمك كرد، بارالهى ! اكنون چه كسى مرا از عذاب تو مى رهاند و چنگ به دامان كه بزنم اگر دست مرا قطع بكنى … واى بر من ! هرچه عمرم طولانى شود، گناهانم بيشتر مى گردد و توبه نمى كنم . آيا وقت آن نرسيده است كه حيا كنم ؟ سپس گريست و گفت :
اى منتهاى آمال و آرزوها! آيا با اين همه اميد و محبتى كه به تو دارم مرا در آتش مى سوزانى ؟ چقدر كارهاى زشت و شرم آورى نموده ام ! ميان مردم جنايتكارتر از من كسى نيست ! باز اشك ريخت و گفت :
خدايا! تو از هر عيب و نقص منزهى ، مردم چنان تو را معصيت مى كنند مثل اينكه تو آنان را نمى بينى ، و چنان حلم مى ورزى كه گويا تو را نافرمانى نكرده اند و طورى به خلق محبت مى كنى ، مثل اينكه به آنان نيازمندى ، با اينكه خدايا تو از همه آنها بى نيازى .
آنگاه بر روى زمين افتاد و غش كرد. من نزديك رفتم سر او را بر زانو نهادم ، چنان گريه كردم كه قطرات اشكم بر صورت آن حضرت چكيد. برخواست و نشست و فرمود:
كيست مرا از مناجات با پروردگارم باز داشت ؟
عرض كردم :
فرزند رسول خدا! من طاووس يمانى ام . اين ناله و فغان چيست ؟ ما جنايتكاران سياه رو هستيم كه بايد آه و ناله داشته باشيم نه شما! كه پدرت حسين عليه السلام و مادرت فاطمه عليهاالسلام و جدت رسول اكرم صلى الله عليه وآله است .
روى به من كرد و فرمود:
چه دور رفتى اى طاووس ! از پدر و مادر و جدم سخن مگو. خداوند بهشت را آفريده براى بنده مطيع و نيكوكار، گرچه غلام سياه حبشى باشد و جهنم را آفريده براى بنده معصيت كار، گرچه سيد قريشى باشد.(44) مگر نشنيده اى خداوند مى فرمايد:
((فاذا نفخ فى الصور فلاانساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون .))(45)
به خدا سوگند! فردا جز عمل صالح چيزى برايت سودى نمى بخشد.(46)

44- خلق الله الجنه لمن اطاعه و احسن ولو كان عبدا حبشيا و خلق النار لمن عصاه و لو كان سيدا قرشيا.
45- هنگامى كه صور دميده شد ديگر خويشاوندى بين مردم نيست و از كسى سؤ ال نمى شود با چه كسى نسبت دارى ؟ مؤ منون - آيه 101
46- بحار، ج 46، ص 81


موضوعات: مناجات نامه
   چهارشنبه 14 مهر 13951 نظر »

 

اگر گناه از بنده زشت است ،عفو که از سوی تو زیباست.

 

معبودم!

من اولین عصیانگر تو نیستم که بر او بخشیدی و در سایه ی ابر احسانت بر او باریدی.

 

ای دریابنده ی درماندگان!

 

ای دردسوز دردمندان!

 

و ای بزرگ نیک پردازان!

 

ای داننده ی هرچه نهان و ای زیبا پوشاننده ی هر آشکار و پنهان!

 

تو را میانجی گناهانم و کرم وجودت گزیدم و از میان هر آنچه هست،برای ورود به درگاه رحمتت تو را برگزیدم.

 


موضوعات: مناجات نامه
   یکشنبه 11 مهر 13953 نظر »

خدایا!
در خانه ای جایمان داده ای که نگاهمان به هر سو که می دود دام بلایی در پیش خویش کنده می بیند.
در بیابانی فرویمان فرستاده ای که قاصدک چشم از همه جا پیغام سراب می آورد.
و خارهای خیانت، پای خسته را در خویش می فشرد.

خدایا!
گذرمان را از باریکه راههایی انداخته ای که دشنه های فریب از فراسوی خانه ها به انتظارمان نشسته است.

خدایا!
سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.

خدایا!
تیرهای آرزو بر تخته سنگهای ناکامی می شکند و جویهای باریک امید بر زمین تفدیده می خشکد.

خدایا!
این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.

خدایا!
این دنیای هرزه هر لحظه دامی  تازه می گسترد و خود را برای کسی می آراید.
راههای به سوی تو را یا سدّ سکوی مقام می نهد یا گودال زندگی می کند یا دام ثروت می گسترد یا به خویشمان مشغول می دارد و یا …
می دانی که بی پرواز از این موانع نمی توان گذشت.

خدایا!
قدرت پرواز را از تو می طلبیم.

خدایا!
عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است! تو این جامه را بر تن ما بدر.

خدایا!
چه گذرگاه سختی است این دنیا و چه تنگه صعبی! این چه طعام آلوده ایست که مرگ خورنده را تدارک می بیند!
این چه آب متعفنی است که جگر تشنگان را می سوزاند! خدایا!
این چه معشوقی است که شب را در آرزوی هلاکت عاشقان صبح می کند!

خدایا!
سلامتمان،  در گذر از این تنگنا به دست قدرت توست.
بر فراز این پرتگاه مهلک دست امید مان به ریسمان عطف تو آویخته است.

خدایا!
ریشه های این علاقه را در خاک وجود ما بخشکان، و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب ما بسوزان.

خدایا!
عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است! تو این جامه را بر تن ما بدر.

خدایا!
این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.

خدایا!
حکومت کشور جان با توست! به غیر وامگذار.

خدایا! باغبانی این باغ را به کس مسپار که اگر جز شیره مهر تو در آوندهای این باغ بدود برگها به پژمردگی خواهد نشست و اگر جز باران محبت تو بر این باغ ببارد پرچمهای باغ فرو خواهد افتاد و اگر جز نسیم لطف تو به این بوستان بوزد غنچه ها خواهند مرد.

خدایا!
سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.

معبودم!
در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاهان هوس نهال محبت خویش را بنشان.

خدایا!
آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است، دریابمان!
آنچنانکه عابدان و صالحان و برگزیدگانت را دریافتی، آنچنانکه بندگان ناب و خالصانت را و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را.
با دستهای گرم محبت ای پذیراترین آغوش باز ماندگان!
ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهرورزان!

برگرفته از:خمس عشره امام سجاد(ع)


موضوعات: مناجات نامه
   جمعه 9 مهر 1395نظر دهید »

 

الهي، چون توانستم، ندانستم و چون كه دانستم، نتوانستم.

الهي، در دل دوستانت نور عنايت پيداست، جانها در آرزوي وصالت حيران و شيداست، چون تو مولا كيست؟

الهي، اگر چه گناه من افزون است اما عفو تو از حد بيرون است.

الهي، نوازندهء غريبان تويي و من غريبم، دردم را دوا كن كه تويي طبيبم اي دليل هر گمگشته.

الهي، بر عجز وبيچارگي خود گواهم واز لطف و عنايات تو آگاهم. خواست، خواست توست، من چه خواهم!

الهي، آفريدي رايگان، روزي دادي رايگان، بيامرز رايگان، كه تو خدايي نه بازرگان.

الهي، جان ما را صفاي خود ده، دل ما را هواي خود ده، چشم ما را ضياي خود ده و ما را از فضل و كرم خود آن ده كه آن به.


موضوعات: مناجات نامه
   سه شنبه 6 مهر 13951 نظر »

خدایا
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم :
الهی العفو … که عفو و بخششت را می طلبم
اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم !

چگونه شرمسارت نباشم، در حالیکه هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟

چگونه ادعای بندگی کنم، در حالیکه خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟

اما مهربان خالقم …
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه ی شرمندگی هایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و این کلام را نگفته باشم :
خدای من ، ساده بگویم … دوستت دارم

خدایا قلبم تشنه نور و عشق توست
هر روز به افكار و آرزوهایم بیا
به رویاهایم، در خنده هایم و اشكهایم
از سر رحمتــت در فراموشی هایم پدیدار شو
به عبادتم، به كار، زندگی و مرگم بیا

خدایا … یاریم كن تا به این مقام برسم كه احساس كنم كه كسی از من غنی تر نیست
زیرا از عشق و شادی برخوردارم
یاریم كن تا به این مقام برسم كه فقط تو را داشته باشم و لطف و عشق تو مرا لبریز كند
به این مقام برسم كه بگویم:
ای دردها و سختیــها و مشکلات،
وقتی كه خدا شهریار قلب من است
هیچ گزندی به من نمیرسد

همه چیز میگذرد
مانند رویا می آیند و می روند
من در شادیِ بدون مرگی هستم و ترسی ندارم
زیرا كه او در قلب من ساكن است
و سایه جاودانه او بر روح من حكمــفرماست …

و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم که دستگیرم باشی
تو همانی که من می خواهم . پس مرا همان کن که تو میخواهی …

 

 


موضوعات: مناجات نامه
   دوشنبه 5 مهر 13952 نظر »

1 2 ...3 ... 5 ...7 ...8 9 10 11 12

 << < فروردین 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • دهقان
  • آرام جانم
  • فاطمه خدائي ايني عليا
  • نویسنده محمدی
آمار
  • امروز: 34
  • دیروز: 27
  • 7 روز قبل: 751
  • 1 ماه قبل: 2546
  • کل بازدیدها: 77510
رتبه