دوشنبه 8 شهریور 13951 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: nili [بازدید کننده]
nili
5 stars

عالی بود.

1395/06/08 @ 23:17


فرم در حال بارگذاری ...


یکی از مهمترین اعضای تعیین کننده ی سعادت و شقاوت آدمی همین عضو به ظاهر کوچک است و چه زیباست در ماهی که خوردن و آشامیدن تحت ضابطه ای خاص قرار می گیرد

یکی از مهمترین اعضای تعیین کننده ی سعادت و شقاوت آدمی همین عضو به ظاهر کوچک است و چه زیباست در ماهی که خوردن و آشامیدن تحت ضابطه ای خاص قرار می گیرد به آنچه توسط این عضو انجام می شود نیز توجه شود ….

سعادت و شقاوت

رمضان ماه تمرین بندگی و پا نهادن بر روی خواسته های نفسانی است. ماهی که بواسطه ی اعمال ویژه اش از مابقی ماه های سال متمایز گشته است. اصلی ترین مشخصه ی متمایز این ماه حکم به روزه داری و دست کشیدن از خوردنی ها و آشامیدنی های حلال در زمانی مشخص است. کنترل خوردن و آشامیدن بواسطه ی روزه داری گامی است در جهت دقت در دیگر افعال سرزننده از انسان. همانگونه که شخص روزه دار به امر الهی از طعام دست می کشد و میل درونی خویش به خوردن را سرکوب می نماید لازم است تا دیگر امیال خویش را نیز تحت کنترل گیرد تا در مسیر بندگی الهی که همان راه سعادتش است گام بردارد.

...

کنترل زبان

از آنجا که زبان یکی از مهمترین اعضای پیکر آدمی است که سبب انجام گناهان بسیاری می گردد لازم است تا در گام نخست به کنترل این عضو کوچک پرداخته شود. گناهانی از قبیل: غیبت، تهمت، استهزاء، دروغ، سخن چینی و ….. همه و همه بواسطه ی زبان رخ می دهند چناچه بنا به قولی مشهور هر چند اندازه ی زبان کوچک اما گناهانش بزرگ است: «اللِّسَانُ جِرْمُهُ صَغِیرٌ وَ جُرْمُهُ کَبِیرٌ».

آنچه از اموزه های دینی در خصوص این عضو کوچک به طور کلی بدست می آید آن است که لازم است گفتار آدمی اولا نیک و پسندیده باشد و ثانیا بیهوده و لغو نباشد تا مورد پسند الهی واقع شود.

خداوند در آیات کتاب نورانیش به سخن نیکو امر نموده و فرموده هست: «قولوا للنّاس حسناً؛ سخن نیک به مردم بگویید» (سوره بقره، آیه83) و یا در جایی دیگر می فرماید: و «قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَن؛ و به بندگان مومن من بگو که در گفت و گو با کافران سخنى را که نیکوتر است بگویند» (سوره اسرا، آیه 53)

و در خصوص سخن بیهوده فرموده است: «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلینَ؛ و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی برمی گردانند و می گویند اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن خودتان، سلام بر شما ما خواهان جاهلان نیستیم.» (سوره قصص، آیه 55)

به فرموده ی سید ساجدین (علیه السلام) سخن زیبا سبب فزونی مال و روزی می گردد و آدمی را محبوب خانواده اش می سازد و مرگش را به تاخیر می اندازد و نهایتا او را راهی بهشت می سازد بالعکس؛ سخن بیهوده سبب ایجاد لغزشهای بسیاری می گردد و زمینه ی ارتکاب شخص به گناهان بزرگی را فراهم می نماید و در نتیجه او را راهی جهنم می کند و از اینرو عذابش نزدیک می گردد

آری، گوش سپردن به سخنان بیهوده مخالف کرامت آدمی است و انسان کریم از صرف وقت خود به بیهودگی برحذر است.
سخن زشت و بیهوده تا به هر اندازه سبب خشنودی و شادی فرومایگان می شود موجب اذیت و ناراحتی گرانمایگان می گردد از اینرو امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «إیّاکَ وَ ما یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَإنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ وَ یُنَفِّرُ عَنک الکِرامَ؛ به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانمایگان را از تو فراری می دهد.» (تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص172)

آن گاه که ذات احدی به توصیف احوال بهشتیان می پردازد به یکی از اصلی ترین ویژگی محافل ایشان اشاره نموده و می فرماید: «لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْوًا وَ لا تَأْثیمًا إِلاّ قیلاً سَلامًا سَلامًا؛در آنجا سخنان بیهوده و گناه آلود نشنوند و گفته نمی شود در آنجا، مگر سخنی که سلام است و سلام» (سوره واقعه، آیه 25 و26)

از این بیان اهمیت دوری از سخن بیهوده و بی ارزش روشن می گردد و فهمیده می شود که سخن بیهوده آثار نامطلوب بسیاری با خود به همراه دارد که اولین و اصلی ترین مشخصه ی مجالس بهشتیان خالی بودن از سخنان لغو است.

سخن نیک چیست؟

برای شناخت سخن نیک و درست لازم است تا انسان اندکی با خود خلوت نماید و بیاندیشد تا بهترین سخنی که دوست دارد مردم درباره ی او بگویند به آنان بگوید چرا که به فرموده ی امام باقر (علیه السلام) خداوند، لعنت كننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مومنان، زشت گفتار، بد زبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد: «فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى الْمُوْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ»(ابن شعبه حرانی، حسن بن علی،تحف العقول، ص300)

آثار گفتار نیک و بیهوده

از آنجا که هر عملی؛ آثاری با خود به همراه دارد سخن نیک و سخن بیهوده نیز از این قاعده مستثنی نیست. همانگونه که به فرموده ی سید ساجدین (علیه السلام) سخن زیبا سبب فزونی مال و روزی می گردد و آدمی را محبوب خانواده اش می سازد و مرگش را به تاخیر می اندازد و نهایتا او را راهی بهشت می سازد بالعکس؛ سخن بیهوده سبب ایجاد لغزشهای بسیاری می گردد و زمینه ی ارتکاب شخص به گناهان بزرگی را فراهم می نماید و در نتیجه او را راهی جهنم می کند و از اینرو عذابش نزدیک می گردد چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «… قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله مَنْ لَمْ یَحْسُبْ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَایَاهُ وَ حَضَرَ عَذَابُهُ» (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص 115، ح15)

کلام آخر:

از آنچه گفته شد لزوم کنترل این عضو کوچک نمایان گشت و مشخص گردیدکه یکی از مهمترین اعضای تعیین کننده ی سعادت و شقاوت آدمی همین عضو به ظاهر کوچک است و چه زیباست در ماهی که خوردن و آشامیدن تحت ضابطه ای خاص قرار می گیرد به آنچه گفته می شود و از دهان خارج می گردد نیز توجه شود تا علاوه بر کنترل ورود خوراکی ها به دهان، کنترلی عمیق تر و ریشه ای تر در خصوص خروجی های دهان که همان گفتار آدمی است صورت گیرد و از این منظر گامی بلندتر در مسیر عبودیت پروردگار و تکامل انسان برداشته شود.

منبع :تبیان


موضوعات: حدیث
   دوشنبه 8 شهریور 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

ملاک برتری و بر حق بودن، از نظر خدای متعال کسی است که خدا ترس باشد

هر چیزی برای خود میزانی دارد و با آن میزان، کیفیت و ارزش آن سنجیده می شود. همانطور که کارکردهای افراد یک کشور، نسبت به قانون آن کشور سنجیده می شود و افراد نباید برای قانون، تعیین تکلیف نمایند.

در خوب بودن و بد بودن افراد، ملاکی وجود دارد. این ملاک از نظر قرآن، تقوای الهی است، آن تقوای الهی که با پیروی از معصومین (علیه السلام) و عقل سلیم مطابقت دارد.


میزان و ملاک حقیقی، تقوای الهی

قرآن کریم آیه ای دارد که میزان و ملاک برتری حقیقی انسان را نشان می دهد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛[حجرات/13] اى مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاك امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است». [1]


پیام آیه این است که در میان نژادها و افراد انسانی کره ی خاکی، عامل و ملاک برتری، خداترسی است. امکان دارد یک قومی و کشوری از لحاظ یک یا چند فناوری برتری داشته باشند، اما این ملاک برتری حقیقی نیست و باید این فناوری را در خدمت انسانیت و فطرت قرار داد. این خدا ترسی به معنی بسته بودن دست و پای آدمی نیست بلکه برعکس، انسان را هویت می بخشد و او در چارچوب مشخصی رهنمون میشود.

...


علی (علیه السلام) ملاک حق است

از آنجا که باید افرادی باشند تا طریقه ی تقوای الهی در همه ی شئون زندگی را به مردم آموزش دهند؛ خداوند پیامبران و اوصیاء ایشان را برای تعلیم تقوا به مردم در نظر گرفت، چنانکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وصی خود، علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ملاک و میزان حق (تقوای الهی) معرفی می کند: «عَلِیٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَه؛ [2] علی (علیه السلام) با حق است و حق با ایشان»، بنابر این تا زمانی که ما در مسیر زندگی، سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) را که سخنان پیامبر و رسول خداست؛ فراروی خود سازیم؛ در جاده ی حق هستیم.


یکی از کارهای مهمی که متاسفانه امروز نسبت به اشخاص، آن را می سنجند؛ بحث نماز است. تا می گویی: آقا نماز بخوان، می گویند: آیا مثل فلانی و فلانی نماز بخوانیم که ظاهری نماز می خواند؟ و …، در حالی که ملاک نماز خواندن، باید علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد که در محراب عبادت به شهادت رسید.


در بحث های دیگر هم کم و بیش همین است. شخصی که به کارهای ناشایستی مثل دزدی و … می پردازد؛ عمل جامعه را ملاک عمل قرار داده و ملاک اصلی را که قرآن و دین باشد نادیده می گیرد.


البته کسی منکر این نیست که کارهای نامطلوب دیگران، افراد را در ملاکهایشان دچار تردید می کند، ولی به فرمایش امام علی (علیه السلام) باید حق را بشناسیم تا در تطبیق ملاک اصلی بر موارد خارجی، تردید به خود راه ندهیم. «إنّ دین اللّه لا یعرف بالرجال بل بآیة الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله؛

[3] همانا دین خدا با عمل مردان (اشخاص) شناخته نمی شود بلکه با نشانه های حق شناخته می شود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی».


کسی که حق را شناخته باشد، افراد را با حق می سنجد نه برعکس، در سالهای اخیر که تکفیری های به ظاهر مسلمان، خود را به عنوان نماینده ی اسلام معرفی نموده، متاسفانه از کشورهای مسلمان، کسانی که دستشان از ملاک حق کوتاه بود، به تکفیری های ظاهر الصلاح پیوستند و آرزوی دشمنان اسلام را در معرفی نمودن اسلام به عنوان دین خشونت و تروریست برآورده ساختند، در حالی که این تکفیری های بی رحم و خشن، فرسنگ ها از اسلام حقیقی فاصله دارند.


تردید حارث بن حوت، در ملاک حق

در جنگ جمل، یکی از یاران حضرت علی (علیه السلام) به نام حارث بن حوت، از حضرت پرسید: آیا طلحه و زبیر و عایشه ناحقند؟ حضرت در جواب او فرمودند: «یَا حَارِثُ إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ ] وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ؛ [4] ای حارث تو به زیر پایت نگاه کردی (نگاهت در سطح پایین است) و به بالا نگاه نکردی (ژرف اندیش نیستی) برای همین سرگردانی، تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نیز نشناختی تا اهلش را بشناسی».


چند سال قبل در سیمای ملی، در یکی از برنامه ها چند کارشناس به سوالات دینی عده ای عمدتا جوان پاسخ می دادند، یکی از حضار راجع به رعایت حجاب خانمها (خودش خانم بود) انتقاداتی داشت و ملاک را روی افرادی می برد که شاید آنطور که باید باشند؛ نیستند، در مقابل این، یک خانم دیگری برخاست و گفت: ملاک ما باید حجاب مورد نظر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) باشد نه پرداختن به این مصادیق کوچه و بازار چنانکه در عبارات فوق هم گفته شد؛ عملکرد منفی افراد، ممکن است ملاک اصلی (حق و حقیقت) را در نظر ما از ابهت بیندازد، ولی کسی برنده است که با ژرف نگری و تعمق، نسبت به ملاک حق، بدبین نگشته و فکری برای رفع تردیدهایش پیدا کند.


باز برایتان مثال می آورم:

سنت قرض الحسنه یکی از کارهای خوب است ولی عملکرد منفی افراد در باز پرداخت قسط قرض الحسنه، بعضیها را از خیر این کار منصرف می سازد. در اینجا انسان می داند که قرض الحسنه خیلی هم خوب است و خداپسندانه (حق)، ولی از ترس عواقب آن، از اینکار دست می کشد. از این مثالها متاسفانه فراوان است. راهکارش هم این است که همگان به ملاک حق و حقیقت پایبند باشیم. در همین مثال قرض الحسنه، هم باید قرض گیرنده در بازپرداخت قسطش سهل انگاری نکند و هم طرف مقابل که قرض دهنده است سعه صدر بیشتری از خود نشان دهد.


پاسخ به یک پرسش

امام علی (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: «خُذِ الْحِکْمَةَ مِمَّنْ أَتَاکَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَال ؛ [5] حکمت را از کسى که آن را برای تو می آورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به شخصیت گوینده نگاه نکن». در این حدیث، ملاک را حق بودن گرفته نه افراد و اشخاص، اما در روایت دیگری از امام جواد (علیه السلام) می خوانیم که ملاک شخص گوینده است، اگر حق گفت فبها و گرنه انسان با باطل همراهی نموده است: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»؛ [6] هر کس به سخن سخنرانى گوش دهد، او را پرستش کرده است. پس اگر او از خدا سخن بگوید، خدا را پرستیده است، و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید، ابلیس را عبادت کرده است».


این دو روایت نه تنها تعارض و تنافی با یکدیگر ندارند، بلکه به بخشی از ابعاد مهم تربیتی انسان اشاره می کنند و او را نسبت به پیچیدگی های زندگی اش آگاه می نمایند. در روایت اول؛ سفارش به تدبّر و تفکّر در سخنان شده است (اُنظر) و انسان را از قضاوت های سطحی و بدون تأمل برحذر می دارد، اما در روایت دوم؛ تمایل و توجه به سخن گوینده مطرح است، که نوعی تبعیّت و همراهی با وی را بدون تفکر و تأمل در پی دارد (اصغی) و این، گاهی می تواند خطرناک باشد؛ زیرا پیروی از کسی که سخنی از جانب خداوند نمی گوید امکان انحراف و نهایتاً تباهی وجود دارد.


سخن آخر

ملاک برتری و بر حق بودن، از نظر خدای متعال کسی است که خدا ترس باشد. معصومین (علیهم السلام) الگوهایی هستند که در خدا ترسی و سایر سجایای انسانی، شاخص و معیار هستند. هر چند عملکرد افراد در پر رنگ شدن و کم رنگ شدن خیلی از کارها، نقش بسزایی دارد، ولی ملاک خوبی و بدی، حق و حقیقت است که قرآن و معصومین (علیهم السلام) آن را برای ما تبین فرموده اند.


پی نوشت ها:

[1] ترجمه مکارم، ص517
[2] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری علیه السلام، ص 628
[3] كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 1 ، ص 157
[4] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ، ص 521
[5] ]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 241، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش
[6] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 434، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق


موضوعات: حدیث
   دوشنبه 8 شهریور 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

هر چند که ما را نوشتند از گداها

اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها

ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم

ماها کجا و نوکری دلرباها؟!

ما هر چه قدر اصرار کردیم او نیامد

اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟!

ماها که هیچ … این خوب ها در انتظارند

کی می رسد روز وصال آشناها؟!

از دوریش بدجور حال ما خراب است

رونق گرفته باز هم دارالشفاها

من که بدم پس دیدنش روزی من نیست

ای خوش به حال خوب ها … حاجت رواها

باشد درست … آقای ما خیلی کریم است

امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟

طبق احادیث رسیده … ناظر ماست

بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها

از بس که بر اعمال بد اصرار داریم

رنگی ندارد پیش او دیگر حناها!

یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست

نامی که باشد از تبار کیمیاها

محمد فردوسی

 

 


موضوعات: مهدوی
   یکشنبه 7 شهریور 13951 نظر »
نظر از: رودابه رضائی [عضو] 

اللهم عجل لولیک الفرج

عالی بود

1395/06/08 @ 13:12


فرم در حال بارگذاری ...

ممکن است انسان گهگاه یا همواره از خود و خدایش بپرسد که چرا آفریده شده است؟

سوالی که انسان‌ها از خود و خداوند می‌پرسند، قبل از خلق شدن؛ فرشتگان از خداوند متعال پرسیدند. آن ها به نوعی اعتراض گونه از خداوند خواستند تا علت آفرینش انسان را بگوید و اینکه چرا او را خلیفه خود بر روی زمین نام می نهد در حالی که هر لحظه این فرشتگان حمد و تسبیح خداوند را می‌گویند.

پاسخی که خداوند به آن ها در آن لحظه فرمود: من چیزی را (از جانشین قرار دادن انسان) می‌دانم که شما نمی‌‎دانید!

...

خداوند در آیه 30سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ آن زمان را یاد آر که پروردگارت به فرشتگان گفت: به یقین جانشینی در زمین قرار می‌دهم. گفتند: آیا موجودی را در زمین قرار می دهی که در آن به فساد و تباهی برخیزد و به ناحق خون ریزی کند و حال آن که ما تو را همواره با ستایشت تسبیح می گوییم و تقدیس می کنیم. [پروردگار] فرمود: من [از این جانشین و قرار گرفتنش در زمین اسراری] می دانم که شما نمی دانید.»

برای نخستین بار پیش از آفرینش انسان هایی هوشمند مانند ما ، خداوند پشت آدم را می گیرد و پاسخ فرشتگان را می‌دهد. پاسخی لطیف و تامل برانگیز که هر انسان خردمند و اهل دلی را دگرگون می‌کند.

شاید دلیل این باشد که فرشتگان شهوت و غضب و نیازهای گوناگون در وجودشان راه ندارد و از طرفی هم شیطانی نیست که بخواهد آن ها را از مسیر درست به جاده خاکی بکشاند، اما انسان مومن هم عبادت می‌کند هم شیطان و نفسش به خواست های گوناگون ترغیبش می‌کند! اطاعت و فرمانبردارى این موجود طوفان زده کجا؟ و عبادت آن ساحل نشینان آرام و سبک بار کجا؟!

آری بسیار زیبا و لطیف است پاسخ خداوند و طبیعی است که همه فرشتگان به جز ابلیس قانع شوند از پاسخ آفریدگار آسمان‌ها و زمین.

حال ما انسان‌ها در قبال این حمایت همه جانبه برای آفرینشمان، حس بودن و زیبایی دنیای اطرافمان چه تحویل خداوند داده ایم؟ آیا وقت آن نیست که بعد از این همه شکایت از خواسته‌های دنیویمان، از خودمان نزد او شکایت کنیم؟

دنیا و خواسته ها سوار بر ما هر طرف که می‌خواهند می‌روند، به سمت قدرت، فقر، آزار حیوانات، شهرت، ماشین دار شدن، خانه دار شدن، به هر طریقی همسر اختیار کردن، از هر راهی دست در جیب دیگری کردن و هزاران زرق و برق دنیوی دیگر.

هدف هایی که ما انسان ها دنبال می‌کنیم برای پیشرفت در تحصیل، برای رفاه نسبی داشتن و تشکیل خانواده خوب است و به نوعی ارزش های دنیوی انسان را می سازد، اما این ارزش ها زمانی رنگ می بازد که رنگ خدایی نپذیرد.

خداوند هدف از آفرینش جن و انسان را عبادت و اطاعت می داند و در آیه 56 سوره مبارکه ذاریات می فرماید : «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند.»

هدف فراموش شده نزد ما انسان‌ها، که تا زنده‌ایم برای خواسته هایمان می جنگیم.تلاشی که در نهایت چیز زیادی را عایدمان نمی‌کند.

خداوند در سوره مبارکه تکاثر بار دیگر به انسان هایش نهیبی می زند و می فرماید: «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُر، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» تکاثر و مفاخره کردن و مسابقه دادن در کثرت مال و امکانات دنیایی شما را مشغول کرد به خود و باز داشت از توجه به خدای متعال.

لهو آن است که انسان را از توجه به حضرت حق و از امور مهم باز می‌دارد و شاید در اصطلاح قرآن هر چه دل مشغولی ما باشد و از توجه و یاد حضرت غافلمان دارد، حتی اگر در نگاه ما کار مهمی نباشد.

خداوند متعال مهربان تر از پدر و مادر می خواهد تا بهترین راه ها نصیب بندگانش شود و در نهایت به سمت بهترین جایگاه یعنی رضایت خداوند و نزدیکی او برسند. چه افتخاری بالاتر از این که به نزدیکی مقام پادشاه آسمان‌ها و زمین برسیم؟ آیا کسی این را نمی‌خواهد؟


موضوعات: قرآنی
   یکشنبه 7 شهریور 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 161 162 163 ...164 ... 166 ...168 ...169 170 171 ... 231

 << < تیر 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
آمار
  • امروز: 38
  • دیروز: 183
  • 7 روز قبل: 907
  • 1 ماه قبل: 2598
  • کل بازدیدها: 85658
رتبه
     
    مداحی های محرم