قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
تکلیف بی قراری این دل چه می شود
اصلا شما اگر که نخواهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راه جمکران سر راهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
یا که محرمی شود و بین کوچه ای
در حال کار نصب سیاهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
آقا خدا نیاورد آن روز را که من
سرگرم می شوم به گناهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیال کهنه ی واهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
دارم یقین که روز وصال تو می رسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
·٠•❄•٠·˙
• اللهم عجل لولیک الفرج •
مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:
قرآن کتابی است که پیغمبر ساز است؛ زیرا پیغمبران دو گونه اند:
قسم اول: پیامبرانی هستند که از جانب خداوند به پیامبری تعیین شده اند.
قسم دوم: پیغمبران کمالی، که در اثر ایمان و
عمل به دستورات قرآن، به کمالات پیامبر نایل می گردند.
بنابراین، قرآن، پیغمبران کمالی تربیت می کند و پیغمبر ساز است.
البته اگر انسان اهلیت داشته باشد، در و دیوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود،
و گرنه هیچ سخنی در او اثر نخواهد کرد،
چنان که سخنان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ابوجهل اثر نکرد!
و شاگردان قرآن و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
بعد از رحلت آن حضرت چه فتنه ها که به پا نکردند؟!
کتاب در محضر حضرت آیت ا…. العظمی بهجت – ص 120
محمد حسین رخشاد
حضرت آيت الله بهجت (ره) :
روايت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک مي شوند
به جز کسي که بـــراي فـــرج دعـــا مي کند.
گويا همين دعا براي فرج، يک اميدواري است و
يک ارتباط روحي با صاحب دعا است. همين، مرتبه اي از فرج است.
.
.
آيت الله بهجت :
دعاي فرج اگر موجب فرج عمومي نشود
براي دعا کننده موجب فرج خواهد بود.
.
.
اللهـــم عجـــل لوليـــک الفــــرج
◀️ محمد بن مسلم از بزرگترین یاران أئمه است که خودش میگوید من سی هزار حدیث از امام باقر (ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل کرده ام …
محمد بن مسلم هم فقیه معروف و بزرگی بود و هم ثروت کلانی داشت! چه بسا بخاطر مال و اموال و موقعیتی که داشت امام باقر (ع) در او ذره ای غرور دید که فرمود: “ای محمد! راه تواضع و فروتنی در پیش بگیر!"
◀️محمد بن مسلم بسیار تحت تاثیر این جمله مولایش قرار گرفت! و برای درمان غرورش، زنبیلی پر از خرما برداشت، ترازویی به دست گرفت و در کوفه، کنار در مسجد نشست و مشغول خرما فروشی شد.
◀️ بستگانش به نزد او آمدند و گفتند: تو بزرگ مایی، این کار تو باعث رسوایی و ننگ ما است! محمد پاسخ داد: مولایم مرا امر فرموده به چیزی که من دست از آن بر نخواهم داشت. گفتند: اگر به ناچار می خواهی کسبی کنی، پس کاری سنگین تر و آبرومندانه تر انجام بده! بیا در دکّان آرد فروشی بنشین! پس برای او سنگ آسیا و شتری مهیا کردند که گندم و جو آرد کند و بفروشد. محمّد نیز قبول کرد و از این جهت است که او را «طحّان» گفتند.
✅روزی به شوخی به استادم گفتم ، خدا اون همه پول محمد بن مسلم را به ما بدهد، ما هم میرویم خرما فروشی میکنیم… استاد گفتند: چرا آرزو میکنی ، آرزوی پولش را میکنی؟ بگو خدا آن همه علم محمد بن مسلم را به ما بدهد …
<< 1 ... 103 104 105 ...106 ...107 108 109 ...110 ...111 112 113 ... 231 >>