يكى ديگر از وظايفى ، كه به تصريح روايات ، در دوران غيبتبر عهده شيعيان و منتظران فرج
قائم آل محمد(ص) مىباشد كسب آمادگيهاى نظامى و مهيا كردن تسليحات مناسب هر عصر براى يارى و نصرت امام غائب مىباشد، چنانكه در روايتى كه نعمانى به سند خود از امام صادق(ع) ، نقل كرده آمده است:
«ليعدن احدكم لخروج القائم(ع) و لو سهما فانالله تعالى اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسى
فى عمره حتى يدركه [فيكون من اعوانه و انصاره]»
«هر يك از شما بايد كه براى خروج حضرت قائم(ع) [سلاحى] مهيا كند. هر يك هر چند كه يك تير باشد، كه خداى تعالى هر گاه بداند كه كسى چنين نيتى دارد اميدوارم عمرش را طولانى كند تاآن حضرت را درك كند [و از ياران و همراهانش قرار گيرد]».
شهيد برونسي رفته بود مكه. وقتي برگشت، با همسرم رفتيم ديدنش. خانهشان آن موقع، در كوي طلاب بود. قبل از اين كه وارد اتاق بشويم، توي راهرو چشمم افتاد به يك تلويزيون رنگي، با كارتن و بند و بساط ديگرش.
بعد از احوالپرسي و چاق سلامتي، صحبت كشيد به سفر حج او، و اينكه چه كارهايي كرده و چه آورده و چه نياورده. مي خواستم از تلويزيون رنگي سوال كنم، اتفاقاً خودش گفت: از وسايلي كه حق خريدنش رو داشتم، فقط يك تلويزيون رنگي آوردم.
گفتم: ان شاء الله مبارك باشه و سال هاي سال براتون عمر كنه.
خنده معني داري كرد و گفت: اون رو براي استفاده شخصي نياوردم.
گفتم: پس براي چي آوردين؟
گفت: آوردم كه بفروشم و فكر مي كنم شما هم مشتري خوبي باشي، آقا صادق.
با تعجب پرسيدم چرا بفروشينش، حاج آقا؟
گفت: راستش من براي اين زيارت حجي كه رفتم، يك حساب دقيقي كردم، ديدم كل خرجي كه سپاه براي من كرده، شونزده هزار تومن شده.
مكثي كرد و ادامه داد: حالا هم مي خوام اين تلويزيون رو درست به همون قيمت بفروشم كه پولش رو بدم به سپاه، تا خداي ناكرده مديون بيت المال نباشم.
ساكت شد. انگار به چيزي فكر كرد كه باز خودش به حرف آمد و گفت: حقيقتش از بازار هم خبر ندارم كه قيمت اين تلويزيون ها چنده.
مانده بودم چه بگويم. بعد از كمي بالا و پايين كردن مطلب، گفتم: امتحانش كردين حاج آقا؟
گفت: صحيح و سالمه.
گفتم من تلويزيون رو مي خوام، ولي توي بازار اگر قيمتش بيشتر باشه چي؟
گفت: اگر بيشتر بود كه نوش جان تو، اگر هم كمتر بود كه ديگه از ما راضي باش.
تلويزيون را با هم معامله كرديم، به همان قيمت شانزده هزار تومان. پولش را هم دودستي تقديم كرد به سپاه، بابت خرج و مخارج سفر حجّش.
ویژگیهای سخن خوب بر اساس آیات قرآن:
1-باید آگاهانه باشد ( لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) پشت سر کلمه ای نروید که علم ندارد.
چیزی که نمیداند رهایش کنید.
2- نرم باشد (قَوْلاً لَّيِّناً) ، زبانش تیغ نداشته باشد.
3- حرفی که میزند خودش هم عمل کند (لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ)
“الهی”
بـوی ِ ناب"بهشـت”میدهد همـۀ “نامهای”قشـنگ ِ“تــو”
میگذارمشان روی ِزخمهای “دلم”
گفـته بـودی “اَلجَّبار”
یعنی کسی کـه“جُـبران مــیکند”همـۀ شکستگـیهایِ “دلت” را
گفـــــته بودی “اَلمُصَـوِّر”
یعنی کسی کــه از “ُنومـیسـازد” همۀ آنچه را“ویـران”شـده اسـت درون ِ “دلت”
گفــته بـودی“الشّـافـی”
یعنی کسی کـــه“شِفا” مـیدهد تمام ِ “زخمهـایِ عمیق“و“ناعـلاج”را
هـوای ِ“دلم” سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت
نَفـس میکشــم درهوایِ “مهربانیهـایِ نابت”
“الــــــــــــــهی”
سپاس که هستی وخدایی میکنی
«کالکهای خاکی» در یازده فصل متنی، یک فصل عکس و سند در قطع ربعی و ۶۴۰ صفحه منتشر شده است.
فصل اول با عنوان «بچه نجفآباد یزد» به دوران کودکی تا نوجوانی سردار جعفری همچنین آداب و رسوم مردم یزد و جغرافیای این استان میپردازد.
فصل دوم با عنوان «دانشکده هنر»،
فصل سوم با عنوان «خمینی ای امام»،
فصل چهارم با عنوان «دانشجوی خط امام»،
فصل پنجم با عنوان «در انقلاب فرهنگی»،
فصل ششم با عنوان «شکست حصر سوسنگرد»
و فصل هفتم با عنوان «پیروزی یک تفکر» است.
«همسر یا همسنگر»، «تیپ یک عاشورا»، «با قرارگاه عملیاتی قدس در نبرد فتح» و «الیبیتالمقدس» از دیگر عناوین بخشهای این کتاب است.
بخش پایانی کتاب کالکهای خاکی اختصاص به عکسهایی ناب از مراحل مختلف زندگی سردار جعفری دارد که به همراه تعدادی سند فصل دوازدهم را شامل میشود.
<< 1 ... 120 121 122 ...123 ...124 125 126 ...127 ...128 129 130 ... 231 >>