امام باقر عليه السلام:
بر حسين عليه السلام ندبه و عزادارى و گريه كنيد و به اهل خانه خود دستور دهيد كه بر او بگريند و در خانه با اظهار گريه و ناله بر حسين عليه السلام، مراسم عزادارى بر پا كنيد و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در سوگ حسين عليه السلام در خانه هايتان ملاقات كنيد
.كامل الزيارات، ص175
همه خیرات زیر سر عقل است و جنودش ،که امام صادق فرمودند بشناس تا هدایت شوی البته جهل و جنودش را میتوان از دید تولی و تبری ،جذب و دفع هم نگاه کرد
همه خیرات زیر سر عقل است که «ما عبدالله بمثل العقل»خدا به مثل عقل پرستیده نشده
اما راه عقل و عاقل شدن
غیر از هبه الهی و جبلی و موهبت الهی بودن عقل ،راهش
۱)قرار دادن هر چیز سر جایش
قیل لامیرالمومنین صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْ
۲)ترک باطل و گناه
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْعَاقِلُ مَنْ رَفَضَ الْبَاطِلَ.
۳)زیاد علم رفتن و در علوم نگاه و بررسی کردن
الصَّادِقُ ع كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْعِلْمِ يَفْتَحُ الْعَقْلَ.
۴)زبان را پشت قلب بردن یعنی حرفی زدن که قلب انسان اشاره میکند نه مغز حسابگر انسان
لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ.
۵)کم حرف زدن
وَ قَالَ ع إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ.
۶)افراط و تفریط نکردن در کارها
قَالَ ع لَا يُرَى الْجَاهِلُ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.
۷)حفظ کردن و بکار بردن فِي وَصِيَّتِهِ لِلْحَسَنِ ع وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِب
۸)مجالست نکردن با جاهل
قَالَ ع مَنْ صَحِبَ جَاهِلًا نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ.
۹)تأنی بخرج دادن و تثبت و عجله نکردن
قَالَ ع التَّثَبُّتُ رَأْسُ الْعَقْلِ وَ الْحِدَّةُ رَأْسُ الْحُمْقِ.
۱۰)پای حرف عقلاء نشستن
اگر کسی پای حرف عقلاء نشیند عقلش می میرد
مَنْ تَرَكَ الِاسْتِمَاعَ عَنْ ذَوِي الْعُقُولِ مَاتَ عَقْلُهُ.
۱۱)مخالفت نفس کردن
مَنْ جَانَبَ هَوَاهُ صَحَّ عَقْلُهُ.
الحمدلله اولا و اخرا
الهـي
باز آمديم با دو دست تهي چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي
الهـي
گرفتار آن دردم كه تو دواي آني و در آرزوي آن سوزم كه تو سرانجام آني
الهـي
هر دلشده اي با ياري و غمگساري و من بي يار و غريبم
الهـي
چراغ دل مريداني و انس جان غريباني، كريما آسايش سينه محباني و نهايت همت قاصداني
الهـي
جرم من زير حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران
الهـي
اين چيست كه با دوستان خود را كردي كه هر كه ايشان را جست ترا يافت و تا ترا نديد ايشان را نشناخت
الهـي
عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم
الهـي
بر تارك ما خاك خجالت نثار مكن و ما را به بلاي خود گرفتار مكن
الهـي
چون به تو بنگريم شاهيم و تاج بر سر وچون بخود تگريم خاكيم و از خاك كمتر
الهـي
هر كس تو را شناخت هرچه غير تو بود بينداخت
خواجه عبدالله انصاری
<< 1 ... 11 12 13 ...14 ...15 16 17 ...18 ...19 20 21 ... 231 >>