دیروز از هرچه بود گذشتیم….امروز از هرچه بودیم!
آنجا پشت خاکریز بودیم …اینجا دنبال میز!
دیروز دنبال گمنامی بودیم ….امروز مواظبیم ناممان گم نشود!
جبهه بوی ایمان میداد…اینجا ایمانمان بو میدهد!
خدا نصیرمان باش تا بصیر گردیم
بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم
و آزادمان کن تا اسیر نگردیم….
شهید سردار نورعلی شوشتری
مرحوم سید عبدالکریم پیرمرد کفاش معاصری بود که در تهران زندگی می کرد. اکثر علمای اهل معنی معتقد بودند که حضرت بقیة الله ارواحناه فداه گاهی به مغازه کوچک کفاشی او تشریف می بردند و با او می نشستند و هم صحبت می شدند. لذا بعضی از آن ها به امید آنکه زمان تشرف فرمایی حضرت ولی عصر را درک کنند ، ساعت ها در مغازه او می نشستند و انتظار ملاقات حضرت را می کشیدند و شاید بعضی ها هم بالاخره به خدمتش مشرف می شدند . مرحوم سید عبد الکریم اهل دنیا نبود ، حتی خانه مسکونی نداشت و تنها راه درآمدش کفاشی و پینه دوزی بود . یک وقت حضرت از سیّد عبدالکریمپرسیده بود:اگر هفته ای مارانبینی چه خواهی شد؟ عرض کرده بود: آقا جان میمیرم. حضرت تصدیق کرده بودند و فرموده بودند: اگر چنین نبود که ما را نمیدیدی.
صفحات: 1· 2
آیت الله بهجت: بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است، قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسيده است.
او نزديک است، درد و دلها را میشنود.
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
در زمان حضرت امام هادی(ع) شخصی نامهای نوشت از يکی از شهرهای دور.
نامهای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ايشان نوشتند:
«إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نيستيم.
بحارالانوار/ ج53/ ص306
تاحالا شده با امام زمانت درد و دل کرده باشی⁉️
ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج
<< 1 ... 35 36 37 ...38 ...39 40 41 ...42 ...43 44 45 ... 231 >>