شهادت امام سجاد علیه السلام

تصمیم یزید بر قتل امام علیه السلام
پس از واقعه‌ی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از میان بردارد. به همین دلیل در ملاقات‌هایی که در کاخ خود با او و سایر اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانه‌ای برای قتلش باشد.

یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش می‌گرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت می‌کنی موقع حرف‌زدن با من تسبیح بگردانی؟»

امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود هر کس بعد از نماز صبح، بی‌اینکه با کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس تسبیح ‌در دست، هر چه می‌خواهد بگوید، تا وقتی به بستر می‌رود، برایش ثواب ذکر گفتن منظور می‌شود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور می‌شود. من هم به جدّم اقتدا می‌کنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من می‌دهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند.

در روایت دیگری نیز چنینی آمده است: بعد از خطبه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها که سبب رسوایی یزید شد، او از شامیان نظر خواست که « با این اسیران چه کنم؟» شامیان در پاسخ گفتند: «آنها را از دم شمشیر بگذران ».
یکی از انصار به نام « لقمان بن بشیر » گفت: « ببین اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با آنان چه می‌کرد؛ تو نیز همان طور رفتار کن.»

صفحات: 1· 2


موضوعات: امامان
   پنجشنبه 22 مهر 1395نظر دهید »

سيد بحر العلوم (ره) روزي به قصد تشرّف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه درباره اين مسأله که «گريه بر امام حسين (ع) گناهان را مي‏آمرزد» فکر مي‏کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربي، سوار بر اسب به او رسيد و سلام کرد. بعد در لحظه‏اي پرسيد: جناب سيد! درباره چه چيز به فکر فرو رفته‏اي؟ و در چه انديشه اي؟ اگر مساله علمي است مطرح کنيد، شايد من پاسخش را بدانم. سيد بحر العلوم فرمود: در اين‏باره فکر مي‏کنم که چطور مي‏شود، خداي تعالي اين همه ثواب به زائران و گريه کنندگان بر حضرت سيدالشهدا (ع) مي‏دهد؛ مثلاً در هر قدمي که در راه زيارت بر مي‏دارد، ثواب يک حج و يک عمره در نامه عملش نوشته مي‏شود و براي يک قطره اشکي تمام گناهان صغيره و کبيره‏اش آمرزيده مي‏شود؟
آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من براي شما مثالي مي‏آورم تا مشکل حل شود.
سلطاني به همراه درباريان خود به شکار مي‏رفت. در شکارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختي فوق العاده‏اي افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمه اي را ديد و وارد آن جا شد. در آن سياه چادر، پيرزني را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه بز شيرده‏اي داشتند، و از راه مصرف شير اين بز، زندگي خود را مي‏گذراندند. وقتي سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولي براي پذيرايي از مهمان، آن بز را سر بريده و کباب کردند؛ زيرا چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و خود را به درباريان رسانيد و جريان را براي اطرافيان نقل کرد.
در نهايت از ايشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش مهمان نوازي پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملي بايد انجام بدهم؟ يکي از حاضران گفت: به او صد گوسفند بدهيد. و ديگري که از وزيران بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفي بدهيد. يکي ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل کرده‏ام؛ چون آنان هر چه را که داشتند به من دادند. من هم بايد هر چه را که دارم، به ايشان بدهم تا مقابله به مثل شود.
بعد سوار عرب پرسيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهدا (ع)، هر چه از مال و منال، اهل و عيال، پسر و برادر، دختر و خواهر و سر و پيکر داشت، همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائران و گريه کنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب کرد؛ چون خدا - که خدائيش را نمي‏تواند به سيدالشهدا (ع) بدهد - پس هر کاري که مي‏تواند، انجام مي‏دهد؛ يعني، با صرف نظر از مقامات عالي خودش، به زائران و گريه کنندگان آن حضرت، درجاتي عنايت مي‏کند. در عين حال اينها را جزاي کامل براي فداکاري آن حضرت نمي داند.
چون شخص عرب اين مطالب رافرمود، از نظر سيد بحر العلوم غايب شد.

 

العبقري الحسان، ج 1، ص 119، س 11


موضوعات: مهدوی
   پنجشنبه 22 مهر 13951 نظر »


دل اگر نذر


حسیـــن است خریـدن دارد


اشك اگرمال


حسین است كه ریختن دارد


همه ي عالــــم


و آدم به فدایــت ارباب


غم ارباب


به دلها چه كشیــدن دارد


موضوعات: امامان
   پنجشنبه 22 مهر 13951 نظر »


موضوعات: رهبری
   چهارشنبه 21 مهر 13951 نظر »

 

از عشق تو می نوشتم
ناب ترین لحظه ها را
وسرشار می شوم از عطر تو
آن هنگام که عصاره ای از تو برمی گیرم
ومی نوشم این جام پر از مهر تو را
آه!
مسحور تو میشوم
وقتی تمام تو پر میشود از جام هستی
و
چه گواراست نوشیدن این عشق


موضوعات: امامان
   چهارشنبه 21 مهر 13951 نظر »

1 ... 59 60 61 ...62 ... 64 ...66 ...67 68 69 ... 231

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
آمار
  • امروز: 31
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 638
  • 1 ماه قبل: 3916
  • کل بازدیدها: 81355
رتبه