يكي از شبهاتي كه ممكن است ذهن خواننده يا شنونده روضه امام حسين عليه السلام را به خود مشغول كند اين است كه امام حسين عليه السلام با اين كار خود را به هلاكتي انداخته اند كه خداوند در قرآن با آيه « وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ ؛ خود را با دستهايتان به هلاكت نيندازيد » نهي كرده است . وانجام اين كار، خود كشي است
چطور ممكن است امام حسين عليه السلام كه فرزند رسول گرامي اسلام و امير المؤمنين عليه السلام است و با دين اسلام آشنايي كامل دارد چنين كاري كرده باشند ؟
براي رسيدن به جواب از اين شبهه مقدمه اي را در مورد معناي آيه « هلاكت » اشاره مي نماييم تا معني هلاكت حرام مشخص شود ، تا بعد ببنيم كه آيا اين عنوان در مورد قيام بزرگ امام حسين عليه السلام صدق مي كند يا خير .
خداوند در قرآن في فرمايند :
وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ . البقره / 195 .
در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دستهايتان به هلاكت نيندازيد و نيكي كنيد كه خداوند نيكو كاران را دوست دارد .
« تهلكة» در اين آيه به معناي هلاكت است و مقصود از آن هر كاري است كه انجام آن به انسان ضرر بزرگي بزند كه تحمل آن در حالت عادي ممكن نيست ؛ مانند فقر يا مريضي يا مرگ .
اين آيه كريمه در ابتدا به انفاق در راه خدا ؛ يعني فداكاري در راه وي و بخشش در طريقي كه او مي پسندد ، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاكت منع مي نمايد . پس مراد از هلاكت در اين آيه ، هلاكتي است كه از ترك فداكاري و از خود گذشتگي در راه خدا نشأت مي گيرد .
سپس مي فرمايد ” و نيكي كنيد” . يعني با فداكاري و از خودگذشتگي در راه خدا از نيكو كاران باشيد ؛ پر واضح است كه هر نوع فداكاري ، فداكاري نيكو نمي باشد وهر بخششي محبوب و پسنديده درگاه خداوند نيست ؛ زيرا اگر چنين بود بايد فداكاري هاي ديوانگان و نادانان نيز ، در نزد خداوند پسنديده باشد .
فداكاري و از جان گذشتگي مورد پسند خداوند شرايطي دارد كه مهمترين آن ، اين دو شرط است :
1. فداكاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را مي پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آميز يا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛
2 . آن چه در راه او هديه مي شود از نظر ارزش ، از خود هديه ، داراي برتري و فضيلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال براي به دست آوردن علم يا سلامتي . و يا قرباني كردن حيواني براي تامين نياز غذايي انسان . در يك كلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداكاري در راه آن برتر و كامل تر است .
اين دو مطلب ، دو شرط اساسي از شروطي هستند كه بايد در هر بخشش و انفاق و فداكاري رعايت شود تا آن فداكاري نيكو بوده و در راه خدا به حساب آيد .
با اين مقدمه ، به خوبي مشخص مي شود كه قيام امام حسين عليه السلام به طور كامل در راه خدا بوده است ؛ زيرا و اين دو شرط را به نحو كامل داشته است ؛ بنابراين تمام فداكاري هايي كه آن حضرت در روز عاشورا انجام داده اند ، در راه خدا و مورد رضايت الله بوده است.
خلاصه اينكه : آيه هلاكت ( يا هر دليلي كه خودكشي را حرام مي كند ) شامل هر گونه خود را به خطر انداختن نمي شود ؛ و قرباني كردن جان و مال را اگر براي هدفي بزرگ و شريف - مثل آن قيام جاودان امام حسين عليه السلام - باشد ، حرام نمي كند ؛ چون در فداكاري هاي حضرت شروط فداكاري شريف و از خود گذشتگي مقدس به بهترين نحو موجود است .
اگر نبود فداكاري حسين عليه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن چه پيامبران در طول تاريخ آورده بودند ، در زير آوار بدعت ها ، سياه نمايي ها و انحرافاتي كه خلفاي پيشين به وجود آورده بودند دفن مي شد و اثري از آن باقي نمي ماند ؛ همانطور كه اديان گذشته در زير اين رسوبات مدفون شد و اثر درستي از آن ها بر جاي نماند .
پس قيام امام حسين عليه السلام هم عقلائي است و هم هدفي كه آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در يك كلمه تمام هستي ، باارزش تر است .
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
در منابع شيعه صدور فرمان شهادت امام حسین علیه السلام توسط يزيد، امري قطعي است، اما اینکه در منابع اهل سنت هم به این موضوع پرداخته شده یا نه؟ سوالی است که به آن پاسخ خواهیم داد.
در ميان علماي اهل سنت افراد اندكي همچون عبدالمغيث حنبلي و ابن تيميه سعي نموده اند از يزيد جانبداري كنند و او را بيگناه جلوه دهند و يا حداقل او را شخصي نشان دهند كه توبه نموده اما عده ديگري ا ز علمای اهل سنت همانند شيعه معتقدند که فرمان قتل امام حسین علیه السلام توسط یزید بن معاویه صورت گرفته است. البته گزارشهاي تاريخي اهل سنت در اين زمينه به چند دسته تقسيم ميشود.
1ـ صدور فرمان شهادت قبل از حركت امام عليه السلام به مكه.
2ـ صادر شدن دستور شهادت امام عليه السلام به والي كوفه.
3ـ بيان اصل فرمان به شهادت آن حضرت فارغ از زمان و مكان و اشخاص.
صدور فرمان قبل از حركت امام عليه السلام به مكه
از جمله منابعی که در اين زمينه سخن گفته است، کتاب الفتوح ابن عثم کوفی (متوفاي 314 هـ.ق) است وی نقل میکند یزید طی نامه ای به والی مدینه دستور شهادت امام حسين عليه السلام را صادر كرد:
وليكن مع جوابك إليّ رأس الحسين بن عليّ، فإن فعلت ذلك فقد جعلت لك أعنّة الخيل، ولك عندي الجائزةّ والحظّ الأوفرّ والنعمة واحدة والسلام.
به همراه پاسخ این نامه سر حسین ]علیه السلام[ رامیخواهم اگر چنین کردی پاداش خوبی نزدما خواهی داشت.
الفتوح ،ج 3،جزء 5، ص 18
دستور شهادت امام عليه السلام به والي كوفه
ابن اثیر جزري يكي ديگر از علماي اهل سنت، پیرامون اینکه چرا عبیدالله بن زیاد دست به چنین جنایت زده؛ به نقل از وي چنين می نویسد:
أما قتلي الحسين فإنه أشار علي يزيد بقتله أو قتلي فاخترت قتله
یزید مرا بين كشته شدن خودم و كشتن حسين مخير نموده بود و من بين کشته شدن خودم وحسین(علیه السلام ) كشتن حسین (علیه السلام )را انتخاب كردم.
أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ ، الكامل في التاريخ ج 3 ، ص 474 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : عبد الله القاضي
قرمانی يكي ديگر علماي اهل سنت، معتقد است يزيد به عبیدالله بن زياد دستور داد كه امام حسین علیه السلام را به شهادت برساند:
و بلغ الخبر الي يزيد فولي العراق عبيد الله بن زياد و امره بقتال الحسين.
یزید دستور قتل حسین بن علی را به والی عراق (عبیدالله) داد.
القرماني، احمد بن يوسف، المتوفي : 1019، اخبار الدول و آثار الاُوَل في التاريخ، ج 1، ص 320، تحقيق: احمد حطيط – فهمي سعد، ناشر : عالم الكتب.
ابن اعثم كوفي نيز با بياني ديگر به شرح اين ماجرا مي پردازد :
فكتب عبيد الله بن زياد إلى الحسين : أما بعد يا حسين ! فقد بلغني نزولك بكربلاء ، وقد كتب إلي أمير المؤمنين يزيد بن معاوية أن لا أتوسد الوثير ولا أشبع من الخبز ، أو ألحقك باللطيف الخبير أو ترجع إلى حكمي وحكم يزيد بن معاوية – والسلام.
عبيد الله بن زياد به امام حسين عليه السلام در نامه اي نوشت : اي حسين ! به من خبر رسيده كه در كربلا منزل گزيده اي، يزيد بن معاويه نيز براي من نوشته است بر بالشي تكيه ندهم و از نان سير نشوم [كنايه از اينكه به سرعت به مساله شما رسيدگي كنم] تا اينكه يا تو را به خداوند ملحق كنم يا اينكه حكم من و يزيد بن معاويه را بپذيري. والسلام.
الفتوح - أحمد بن أعثم الكوفي - ج 5 ص 84- 85؛ مطالب السؤول في مناقب آل الرسول ( ع ) - محمد بن طلحة الشافعي - ص 400؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1 ، ص 340، محقق : محمد السماوی، ناشر: انوار الهدی، قم، چاپ اول، 1418 هـ.ق.
همانطور كه در ابتداي مقاله آمد، ابن اعثم نقل كرد كه یزید طی نامه ای به والی مدینه دستور شهادت امام حسين عليه السلام را صادر كرد و در اينجا نقل مي كند عبيدالله بن زياد والي كوفه نيز چنين دستوري داشته است كه اين خود حكايت از اين دارد كه يزيد نه يك بار بلكه دو بار فرمان شهادت امام حسين عليه السلام را صادر كرده است.
فرمان به شهادت فارغ از زمان و مكان و اشخاص
در گزارش هاي تاريخي ديگر تنها به ذكر شهادت امام حسين عليه السلام به دستور يزيد، اكتفا شده و پيرامون اينكه اين فرمان در كجا و نسبت به چه شخصي و يا در چه مكاني صادر شد، سخني به ميان نيامده است.
شمس الدين ذهبی از دیگر بزرگان اهل سنت، دلیل روگردانی وکینه مردم نسبت به یزيد را اینگونه توصیف میکند:
قلت : ولما فعل يزيد بأهل المدينة ما فعل، وقتل الحسين وإخوته وآله، وشرب يزيد الخمر ، وارتكب أشياء منكرة ، بغضه الناس ، وخرج عليه غير واحد ، ولم يبارك الله في عمره
به خاطر جرمهايي كه يزيد نسبت به اهل مدينه مرتكب شد [واقعه حره] و به شهادت رساندن [امام] حسین [عليه السلام] وبرادرنش و شرابخواري و انجام هر عمل زشت و منكری، مردم کینه یزید را به دل گرفتند و افراد زيادي بر او خروج كردند و خداوند عمرش را مبارك نگردانيد.
شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، تاريخ الإسلام ج 5 ، ص 30، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى
ابن جوزی نيز به همين مطلب معترف است با این تفاوت که در ادامه یزید را لعنت مي كند؛ چنانچه سبط بن جوزي (نوه دختري او) به نقل از اساتیدش مي نويسد:
و حکى لی بعض اشیاخنا عن ذلک الیوم: ان جماعة سألوا جدی عن یزید فقال ما تقولون فی رجل ولّی ثلاث سنین فی السنة الأولى قتل الحسین فی الثانیة أخاف المدینة و اباحها و فی الثالثة رمى الکعبة بالمجانیق و هدمها، فقالوا نلعن فقال فالعنوه.
بعضي از اساتیدم براي من آن روزي را حكايت كردند كه از جد من پيرامون يزيد سؤال كردند؛ جدم پاسخ داد : نظر شما درباره مردي كه سه سال حكومت كرد اما در سال اول حسین [عليه السلام] به شهادت رساند و در سال دوم به مدینه حمله کرد و سه روز [تصرف در جان و مال و ناموس مردم] مدينه را براي سربازانش حلال دانست و در سال سوم کعبه را با منجیق تخریب کرد؟! آن جماعت گفتند چنين فردي را لعنت مي كنيم ، جد من نيز گفت لعنتش كنيد.
سبط بن الجوزي الحنفي، يوسف بن قزغلي ، تذكرة الخواص الأمة في خصائص ائمة عليهم السلام، صص 291-292، ناشر : مكتبة نينوي الحديثة، تهران.
آري! دوران چهارساله یزید سرشار از جرم و جنايت و وقایع اسف بار بود تا جايي كه یعقوبی، تاريخ نگار معروف به نقل از سعيد بن مسيب، دوره حکومت يزيد را دوراني شوم معرفي مي كند:
وكان سعيد بن المسيب يسمي سني يزيد بن معاوية بالشؤم في السنة الأولى قتل الحسين بن علي وأهل بيت رسول الله والثانية استبيح حرم رسول الله وانتهكت حرمة المدينة والثالثة سفكت الدماء في حرم الله وحرقت الكعبة
سعید بن مسیب ساليان خلافت يزيد را به ساليان شوم نامگذاري كرد؛ در سال اول امام حسين عليه السلام و اهل بيت رسول خدا صلي الله علیه و آله را به شهادت رساند؛ در سال دوم به حرم رسول خدا صلي الله علیه و آله هتك حرمت كرد و حرمت مدینه را شكست وسال سوم نیز در حرم الهي [مسجد الحرام] خونها ريخت و کعبه را به آتش کشید.
أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292 ، تاريخ اليعقوبي ج 2 ، ص 253، ناشر : دار صادر – بيروت. عمر رضا كهالة دانشمند اهل سنت پيرامون يعقوبي چنين مي نگارد: «وصنف كتبا جيدة منها تاريخ اليعقوبي» كتابهاي نيكويي به رشته تحرير درآورده است؛ يكي از آنها تاريخ يعقوبي است.
نتيجه گيري
از مطالبي كه گذشت دريافتيم كه طبق نظر شيعيان و اكثر اهل سنت فرمان شهادت امام حسين عليه السلام را يزيد بن معاويه صادر كرده است بر اساس منابع اهل سنت نه تنها يك بار بلكه صدور فرمان دو مرتبه صورت گرفته است. بنابراين بر كسي پوشيده نيست كه مقصر اصلي در اين واقعه اسفناك، شخص يزيد بن معاويه است.
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر،بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پاره ی تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظه ی آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر پ
سر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازه ی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز …اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیه ی کهف الرقیم میآید بخوان!
بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله
غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان،
با سر دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
این حسین کيست که درقلب همه جا دارد
این همه عاشق دیوانه و شیدا دارد
این حسین کيست که نام کرمش در دو سرا
این چنین پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد
این حسین کيست که از کشتن او چشم خدا
اشک خون از حرم عالم بالا دارد
این حسین کيست که در قتلگه کربُبَلا
رقص او در بر شمشیر تماشا دارد
این حسین کيست همان زینت دامان نبی
ازلب پاک نبی بوسهٔ زیبا دارد
این حسین کيست که در سلسلهٔ عرش خدا
این همه از غم این داغ مُعَزّا دارد
<< 1 ... 15 16 17 ...18 ...19 20 21 ...22 ...23 24 25 ... 39 >>