طی میکنم راهی که تو ترسیم کردی
قلب مرا از عاقبت پر بیم کردی
تنها نخوردی سیب خوش بوی حرم را
شکر خدا این سیب را صد نیم کردی
دوری ز صحنت غده ای در قلب من شد
این غده را آقا چرا بدخیم کردی؟
میم الفبای دل من مادرت شد
دل را اسیر حرف خوب میم کردی
خیری نمی بینم در این دوری حسین جان
با دوری از آغوش خود آسیم کردی
آقا شدم پیر و ندیدم کربلا را
آیا نگه بر صفحه ی تقویم کردی؟
من مرغ وحشی بودم و در یک لجن زار
من را شما با عشق خود تسلیم کردی
الحق برای تو برازنده است عباس
همچون ابوفاضل که را تعلیم کردی ؟
مرد خدا یعنی شما ای جنت العشق
حتی سر خود را به او تقدیم کردی
سروده جعفر ابوالفتحی (زلال)
سلمان رحمه الله نقل کرده است:
روزی در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب بودم که امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به ایشان فرمود:
علی جان، آیا تو را بشارت ندهم؟
امام فرمود: بفرمایید ای رسول خدا .
فرمود: این دوست من جبرئیل است به من از طرف پروردگار خبر می دهد که به شیعیان و دوستان تو هفت ویژگی عنایت نموده است:
الرفق عند الموت، والاُنس عند الوحشه، والنور عند الظلمه، والأمن عند الفزع، والقسط عند المیزان، والجواز علی الصراط، ودخول الجنّه قبل سائر الناس (من الاُمم) بثمانین عاماً.
۱– مدارا کردن و آسان گرفتن هنگام مرگ،
۲- آرامش هنگام وحشت،
۳- روشنایی هنگام تاریکی،
۴- ایمنی هنگام هراس،
۵- دادگری نزد سنجش اعمال،
۶- عبور از صراط،
۷- وارد شدن در بهشت هشتاد سال پیش از آنکه دیگران به آنجا راه پیدا کنند.
[القطره، جلد اول، روایت ۶۶۷]
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادت خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز، بی ولای او، عبادتی است بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند
علی است آنکه تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند
علی انیس عاشقان، علی پناه بیکسان
علی امیرمؤمنان، که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند
گهی به مسند قضا، گهی به صحنه ی غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند
علی است فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دلگشای او، گره ز کار وا کند
زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند
امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند
ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند
کنیم چونکه های و هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند
دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوهها کند
پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند
ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند
سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند
علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر
کنار آن جدار و در، اقامه ی عزا کند
(حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کن
<< 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 39 >>