پـــــــــروانه ای کز میان شاخه های آن چنار بلند می گذشت ،بوی تو را داشت
پـــــــرنده ی کوچکی که هر روز مهمان حیاط کوچک من است ،امروز هم عاشقانه می خواند.
من باز کنار باغچه ایستادم و چشمان خواب آلودم را با انگشت هایم فشردم.بیداری مثل یاد تو در نگاهم ریخت.
نامت را آرام زمزمه کردم…………….
نام تو را ای خــداوندگار من.
“الهی”
بـوی ِناب"بهشـت"میدهد همـۀ “نامهای“قشـنگ ِ“تــو”
میگذارمشان روی ِزخمهای “دلم”
گفـته بـودی “اَلجَّبار”
یعنی کسی کـه“جُـبران مــیکند”همـۀ
شکستگـیهایِ “دلت” را
گفـــــته بودی “اَلمُصَـوِّر”
یعنی کسی کــه از “ُنومـیسـازد”
همۀ آنچه را“ویـران”شـده اسـت درون ِ “دلت”
گفــته بـودی“الشّـافـی”
یعنی کسی کـــه“شِفا” مـیدهد تمام ِ
“زخمهـایِ عمیق“و“ناعـلاج”را
هـوای ِ“دلم” سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت
نَفـس میکشــم درهوایِ “مهربانیهـایِ نابت”
“الهی”
ممنونم که هستی وخدایی میکنی…
الهی!
نـــام تو مــا را جواز!
و مهــــــر تو ما را جهــاز!
الهی!
شنــاخت تو ما را امان!
و لطف تو مـــا را عیـــان
الهی!
فضـــل تـــو ما را لوا,کنف تــــو ما را ماوی !
الهی!
ضیعفان را پناهی
قاصدان را بـــر سراهی
مومنـــــان را گواهی چه بود که افزایی و نکاهی؟
الهــــی!
چه عزیز است او که تو او را خواهی!
ور بگریزد او را در راه آریی.
طوبی آنکس را کـــه تو او رایی!
آیا که:تا از ما خــــود کرایی؟
الهـــــــــــی چه عزتی دارد
این که بنده ی تــــو باشم
وچـــــــــــــــه فخــری بالاتر از این کـــــه
تو خــدای من باشی،تو آنگونه خدایی هستی کـــــه من دوســت دارم
پس از مـــــــن آن بنده ای را بساز کـــه
تــو دوســــــــت داری
پروردگارا
دراین جمعه
به حق بخشندگی و مهربانیت
رفتگان ما را بیامرز……
وسلامتی کامل را نصیب همه بیماران عطا بفرما
الـــهی آمین…