در سوره ی مبارکه فلق به 4 شر اشاره می کند که اگر با تأمل بیشتری به آنها نگاه کنیم خواهیم دید که این موارد در زندگیه تک تک ما اگر توجه نداشته باشیم جاری و ساری خواهند بود …

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قلْ أَعوذ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾ : بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱) 
مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾ : از شر آنچه آفریده (۲)
وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾ : و از شر تاریكى چون فراگیرد (۳)
وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعقَدِ ﴿۴﴾ : و از شر دمندگان افسون در گره ها (۴)
وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾ : و از شر [هر] حسود آنگاه كه حسد ورزد (۵)

...

p>ریشه ی شر و بدی در کجا است؟
ریشه ی شر در این است که یک موجود صاحب اختیار از وادی توحید قدم بیرون می گذارد و از مسیر عبودیت خارج می شود … در این حالت هم خود را گرفتار شر می کند و هم در ادامه شرشان را به دیگران هم سرایت می دهد.
چنانچه این اتفاق برای شیطان افتاد …و از دایره عبودیت خدا خارج شد، هم خود مظهر شر شد و هم در تلاش است که همه را جزء گروه خاصی را به این وادی بکشاند. (به نقل از دکتر سید محسن میرباقری)

«مِن شَرِّ مَا خَلَقَ»
همان طور که گفته شد شر مخلوق از آن جایی ناشی می شود که از دایره ی بندگی و محیط ولایت بیرون می رود، همین که از این محیط بیرون رفت، مبدأ شر می شود ممکن است شرش ما را هم بگیرد و اتفاقاً آن هایی که صاحب شر هستند مثل ابلیس و اولیاء طاغوت دنبال این هستند که شرشان را به ما برسانند.
اولیای طاغوت هم خیلی ها را می توانند شامل شوند؛ از یک دشمن دوست نما می تواند باشد تا رسانه ها و شبکه های بیگانه ای که در تلاش برای از بین بردن انسانیت ما هستند.

دمیدن هم لازم نیست تنها با بیان باشد ، ممکن است یک دختری خودش را  آرایش کند و با چهره اش در دل جوان ها و نامحرمان بدمد و فکر آن ها را به انحراف بکشد
این ها چون خودشان شر می شوند ممکن است ما را هم به محیط طغیان برسانند ما را مثل خودشان بکنند؛ حسد، کبر و بخل، کینه و نفاق و دشمنی را در ما بدمند …
یادمان باشد اگر لحظه ای به خودمان آمدیم و دیدیم که بخیل شده ایم، حسود شده ایم، خودمان را از دیگران بالاتر می بینیم، پشت میز که می نشینیم، پا روی پا می اندازیم و حرف هایی که بوی تفاخر و تکبر می دهد می زنیم بدانیم که شر آدم های شرور به ما رسیده است و موفق شده اند.

«وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ»
فلسفه پناه بردن به خدا از شر شب بدان جهت است که وقتی ظلمت شب فضا را فرا می گیرد، انسان را در معرض خطر و وقوع شر و حادثه ناگوار قرار می دهد؛ زیرا تاریکى شب وسیله پنهان بودن حوادث و رویدادها است.
در این زمان نه فقط حیوانات درنده و گزنده از لانه ها بیرون مى آیند و زیان مى رسانند، بلکه افراد شرور و پلید نیز غالباً از تاریکى شب براى مقاصد سوء خود استفاده مى کنند و انسان در تاریکى در حال غفلت و بى خبرى است و نمی تواند بفهمد و از خود دفاع نماید. [المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 392- 393؛ تفسیر نمونه، ج 27، ص 460؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی ، محمد باقر، ج 18، ص 40] وگرنه شب به خودی خود نه تنها شرّی ندارد بلکه به تصریح قرآن، اوج معنویت را می توان در شبها به دست آورد. [اسراء، 79؛ مزمل، 6؛ مزمل، 20]
برخی از مفسران نیز تفسیر عرفانی از آیه ارائه داده و می گویند «وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ» معنایش پناه بردن به خدا از شر حجاب های ظلمانی بدن (خواسته های نفسانی) است، یعنی هنگامی که ظلمت هایش (خواسته های نفسانی) داخل هر چیزی شود و بر آن مستولی گردد، در حالات آن تأثیر می گذارد و مزاجش را در قلب به انحراف می کشاند و نمی گذارد قلب و محبت و میل به سوی خدا پیدا کند.[ابن عربى، ابو عبدالله محیى الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، سمیر، مصطفى رباب، ج 2، ص 470]

امام صادق علیه السلام خطبه ای مفصل دارند … در این خطبه حضرت تعبیری که در مورد امام دارند این است: … مَطْروداً عَنْه حَبَائِل إِبْلِیسَ وَ جنودِهِ مَدْفوعاً عَنْه وقوب الْغَوَاسِقِوَن فوث كلِّ فَاسِقٍ : دام هاى شیطان و لشكرش را از او دور كرده و حوادث شب هنگام و افسون جادوگران را از او دفع مى نماید …(کافی، ج 1، ص 506)
در معنای غواسق، شارحان بیاناتی داشته اند؛ بعضی فرمودند یعنی تاریکی شب… ملا صالح مازندرانی که شرحش از بهترین شروح کافی است می فرماید مقصود از غواسق باطل است باطل ظلمت است هیچ باطلی در امام نفوذ ندارد.
در این آیه از سوره فلق نیز غاسق می تواند تاریکی نافذ، صفات ظلمانی ابلیس و یا حتی خود ابلیس باشد. (نقل قول از دکتر سید محسن میرباقری)

«وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعقَدِ»
گاهی اوقات فردی می آید و به اسم درد و دل شروع می کند از این و آن صحبت کردن؛ فلانی چنین کرد چنان کرد و غیبتش را می کند، حرف هایش که تمام می شود بر می گردیم و می گوییم ؛ عجب سبحان الله! الله و اعلم ! خدا عاقبتمون رو به خیر کند!
به واقع این دمیدن ها چه کارها که نمی توانند بکنند؛ گره ها را شل می کنند؛ زن و شوهر با هم رفیق هستند و به زیبایی زندگی می کنند، یک نفر می آید یک چیزی می گوید و رفاقت را از بین می برد.
 دو تا کشور با هم رفیق هستند جاسوس های بین المللی می آیند سخن چینی ها می کنند. رادیوهای بیگانه یک چیزهایی را علیه همدیگر پخش می کنند … از طریق اطلاعات دروغ، می دمند و گره هایی را شل می کنند. نظام های محکم را گسسته می کنند.
یادمان باشد که دمیدن هم لازم نیست تنها با بیان باشد، ممکن است یک دختری خودش را  آرایش کند و با چهره اش در دل جوان ها و نامحرمان بدمد و فکر آن ها را به انحراف بکشد. (به نقل از حجت الاسلام قرائتی)
تبلیغات سوء، جوسازی ها، سخن چینی ها، جاسوسی ها و شایعه پراکنی ها، نمونه هایی از «نفّاثات فی العقد» است، یعنی می دمند تا محکمات را سست کنند. چنانکه کسانی با وسوسه و شک میان همسران فتنه گری می کنند «ما یفرّقون بین المرء و زوجه»
سخن چینی، نمامی و …همه از مصادیق همین «النَّفَّاثَاتِ فِی الْع قَدِ» هستند .»
ترس از فقر برای خودداری از انفاق نیز مصداق دیگری است از همین  (نفاثات فی العقد)

گاهی اوقات فردی می آید و به اسم درد و دل شروع می کند از این و آن صحبت کردن؛ فلانی چنین کرد چنان کرد و غیبتش را می کند، حرف هایش که تمام می شود بر می گردیم و می گوییم؛ عجب سبحان الله! الله و اعلم ! خدا عاقبتمون رو به خیر کند!
ظاهراً کلام خدا را می گوییم؛ سبحان الله اما در حقیقت در حال  «النَّفَّاثَاتِ فِی الْع قَدِ» الفلق/4 کردن هستیم .

وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ
با توجه به روایات اصل حسد نسبت به ائمه علیهم السلام است ؛ أَمْ یَحْسدونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهم اللَّه مِن فَضْلِهِ» (نساء/ 54)
اما در دایره وسیع تر اگر نگاه کنیم ریشه های آن را در زندگی هایمان خواهیم دید؛ حسادت هایی که در محیط خانواده، محیط کار، در روابط و دوستی هایمان به وضوح دیده می شوند.

کلام آخر:
از همه ی این شرور به خدا پناه می بریم … پناه می بریم به خدا که اولا ما از مسیر بندگی و عبودیت او خارج نشویم، ثانیا کمکمان کند تا شعله های آتش انسان ها و تفکرات شرور ما را نسوزانند.


منابع:
برنامه سمت خدا
بیانات حجت الاسلام قرائتی
بیانات دکتر محسن میرباقری
سایت حوزه


موضوعات: قرآنی
   یکشنبه 4 مهر 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) فرمود:

کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند و در همین دنیا مجازات می شود:

۱ - عاق پدر و مادر

۲- ظلم و تجاوز به مردم

۳ - ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی. (بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۷۴)

...

در ادامه به بررسی هر یک از این گناهان از نگاه قرآن می پردازیم تا انشالله با شناخت و دوری کردن از آنها، سعادت دنیا و آخرت را نصیب خود کنیم.

فرآوری: زهرا اجلال

طلبکار بودن از پدر و مادر
این روزها همه چیز عوض شده، هیچ چیز رنگ و بوی سابق را ندارد؛ یکی از آنها هم احترام به پدر و مادرها که خداوند بزرگ در قرآن کریم آن همه سفارش در مورد ایشان کرده است .

گاهی ما چنان با پدر یا مادر خود صحبت می کنیم که گویی طلبکار هستیم و حق و حقوقمان را خورده‌اند.

گاه در پاسخ محبت بی ‌حد و حصرشان چنان ناسپاسی می‌ کنیم که قلبشان به درد می‌آ ید.

جوانانی دیده می شوند که به پدر و مادرشان پرخاش می کنند، گاه جواب پرسش‌ هایشان را نمی دهند و گاه با بی اعتنایی از کنارشان رد می ‌شوند و بی محابا انگار نه انگار که خداوند متعال به صراحت گفته است که حتی یک «اف» هم به ایشان نگو.

به رفتار خودمان و اطرافیانمان نگاه کنید ” اف” که خوب است بعضی ها حتی دست تعرض به سمت ایشان دراز می کنند. چه بسیار افرادی که به راحتی به آنها ناسزا می گویند و حتی کتکشان می ‌زنند. این خیلی دردناک است ولی واقعیتی است در جریان.

وقتی ما دستور صریح خداوند را نادیده می‌ گیریم چطور می خواهیم دینداری کنیم؟ دیگر چه حدی نگه داشته خواهد شد؟

مواظب باشیم که عاق نشویم
عقوق والدین عبارت است از: «به خشم آوردن و آزردن و شکستن خاطر پدر و مادر و البته که آزردن یکى از آنها نیز موجب عاق شدن می شود.» [محدث قمی، شیخ عباس،نزهه النواظر فی ترجمه معدن الجواهر، ص ۱۲۸]

در کنار ایمان به خداوند و عدم شرک به او، فرمان به نیکی در حق پدر و مادر داده شده است و از رنجاندن آنان حتی با کوچک ترین کلمه نهی شده است.

 ستمگر سه نشانه و علامت بیان شده است:
الف- نسبت به کسی برتر از اوست نافرمانی می‌ کند.
ب- بر آنکه فروتر از اوست به چیرگی ستم می‌ کند که این شیوه بسیاری از حاکمان لاابالی بوده و می ‌باشد.
ج- ستمگران را یاری و پشتیبانی می‌ دهد
در روایات نیز اگرچه عاق والدین را جزو گناه هان کبیره شمرده است، [عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، صحت، باب جهاد با نفس، ص ۱۹۸] ولی مانند آیات قرآنی حدی برای این موضوع تعیین نشده است و جهت بزرگ داشت حق والدین، تنها به صرف رنجیده شدن آنان اشاره شده است. [کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافى، مصطفوى،ج‏۴ ، ص 50]

اذیت شدن آنان و رنجیده خاطر شدن والدین ملاکی است برای در نظر گرفتن حقوق واجب والدین.[۵] اگر فرزند در مواردی مخالفت با نظر والدین داشته باشد که این مخالفت موجب اذیت آنان شود، سبب عاق شدنش را فراهم کرده است.

گناه بعدی؛ ظلم به دیگران
از گناهانی که به حکم عقل و شرع بسیار مذمت شده است؛ ظلم است. انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است. زیرا اگر انسان کار خوبی انجام دهد؛ در اصل به خودش خوبی کرده است.

مثلا کسی که دست فقیری را می گیرد، به خویشتن لطف کرده است. بله فرد کمک کننده به فقیر کمکی رسانده است؛ ولی در واقع، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است.

کسی هم که در حق دیگران بدی می کند؛ در اصل به خودش ستم کرده است؛ زیرا در دنیا و آخرت ضرر می کند.

در قرآن مجید، آیات زیادی در مذمت ظلم وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود: «إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی هست» [ابراهیم، 22]

«وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ : ستمگران در عداوت شدید دور از حق[و در برابر حق] قرار گرفته اند» [حج، 53]

«لاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ؛ آگاه باشید؛ لعنت خدا بر ستمگران باد.»[هود، 18]

«یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛ روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا بر آن ها، و جایگاه بد نیز برای آنان است.» [غافر، 52]

«وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ؛ خداوند ستمکاران را دوست ندارد» [آل عمران، 57]
به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است. «لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم.» [اعراف، 41]

قیامت
در روایتی امام باقر علیه السلام ظلم را به سه دسته تقسیم می کنند:
ظلم و ستم سه گونه است: ستمی که خدا می آمرزد و ستمی که خدا نمی آمرزد و ستمی که خدا رها نمی کند. آن که خدا نیامرزد؛ شرک به خداست و آن که می آمرزد؛ ستم بر نفس است و آن که وا نگذارد، حق بندگان است بر یکدیگر. فرمود: آنچه مظلوم از دین ظالم بستاند؛ بیشتر از آن است که ظالم از دنیای مظلوم می ستاند» [بحارالانوار، ج‏72، ص 311]

فردای قیامت، کارهای نیک ظالم را بر می دارند و به مظلوم می دهند و همین طور گناهان مظلوم را به ظالم می دهند.

اذیت شدن آنان و رنجیده خاطر شدن والدین ملاکی است برای در نظر گرفتن حقوق واجب والدین.[۵] اگر فرزند در مواردی مخالفت با نظر والدین داشته باشد که این مخالفت موجب اذیت آنان شود، سبب عاق شدنش را فراهم کرده است
در سخنان حضرت علی (علیه السلام) برای ستمگر سه نشانه و علامت بیان شده است:
الف- نسبت به کسی برتر از اوست نافرمانی می‌ کند.
ب- بر آنکه فروتر از اوست به چیرگی ستم می‌ کند که این شیوه بسیاری از حاکمان لاابالی بوده و می ‌باشد.
ج- ستمگران را یاری و پشتیبانی می‌ دهد. [دشتی، محمد؛ حکمت 350]

گناه سوم: ناسپاسی
تا به حال چقدر برایتان پیش آمده که در مقابل خیر و نیکی که به دیگران کرده اید، از طرف مقابل ضربه ای خورده اید که تشکر که هیچ، نمای کاملی از ناسپاسی بوده است؟!

حال ببینید ما بندگان چقدر از این رفتارها در مقابل خداوند داریم و جا دارد که او با ما چه بکند؟

در قرآن آیات بسیاری در نکوهش کفران نعمت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌ کنیم:
«و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت، اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است.» [ابراهیم/7]

در آیه دیگری، در سوره نمل خداوند، شکر و کفران نعمت را فایده و ضرری برای خود بنده می ‌داند؛ زیرا اگر خداوند، بندگان را از ناسپاسى برحذر مى ‌دارد و به سپاسگزارى دعوت مى ‌نماید به خاطر این نیست که براى او تفاوتى مى ‌کند؛ چرا که خداوند در فرض ناسپاسى نیز در بسیارى از اوقات به لطف و کرم خویش ادامه مى ‌دهد شاید بیدار شوند و خود را از انعام پروردگار، بر اثر ناسپاسى محروم نکنند بلکه این شکرگزاری به سود خود بنده می ‌باشد: «.. و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می‌ کند و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است که) پروردگار من غنی و کریم است.» [نمل /40]

و در آیه‌ ای دیگر برای کسانی که کفران نعمت می‌ کنند مثلی زده و می ‌فرماید: «خداوند (براى آنها که کفران نعمت می‌کنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش به طور وافر از هر مکانى فرا می‌ رسید اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند به خاطر اعمالى که انجام می‌ دادند لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید.» [نحل / 112]

 

منابع:
سبطین
سایت پژوهش
اسلام پدیا


موضوعات: قرآنی
   یکشنبه 4 مهر 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

هوالباقی

هرچه می‌گفتی چیزی دیگر جواب می‌داد. غیر ممکن بود مثل همه صریح وساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از اوگرفتم چون احتمال می‌دادم که مجروح شده باشد،گفتم: «راستی فلانی کجاست؟» گفت بردنش «هوالشافی.» شستم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان. بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟» گفت: «هوالباقی.» می‌خواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.

 

 

 آفتابه مهاجم

بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود.  برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع  دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید. *به نقل از غلامرضا دعایی

...


 

 

راهکاری برای نجات از ملخ ها

در جبهه غرب روی تپه ای مستقر بودیم. ملخ ها زاد و ولد داشتند و همه را به ستوه آورده بودند. هر کجا را که پا می گذاشتی پر از ملخ بود. حتی داخل چکمه و پوتین ها و پاچه شلوار و … خلاصه هر کجا که راهی می یافتند وارد می شدند، ظاهراً چاره نبود جز آن که به شهر برویم و چند جوجه خریده و با خود به منطقه بیاوریم. همین کار را هم کردیم. جوجه ها آنقدر ملخ خورده بودند که شکم هایشان باد کرده بود. تازه داشتیم از شر ملخ ها تا حدودی خلاص می شدیم که سر و کله چند گربه در آن حوالی پیدا شده و در کمین جوجه ها نشسته بودند، و حالا مشکل ما دو تا شده بود.  (علی اصغر باقری- یزد –سایت ساجد )

این‌طوری لو رفت

دو تا از بچه‌های گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و‌ های های می‌خندیدند. گفتم: «این کیه؟» گفتند: «عراقی» گفتم: «چطوری اسیرش کردید؟» می‌خندیدند. گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی‌ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود!» اینطوری لو رفته بود. بچه‌ها هنوز می‌خندیدند.

 

 

بوی پتو یا یوی شیمیایی :

در عملیات خیبر یه روز شیمیایی زدند. یکی از بچه‌ها گفت: «شنیده‌ام برای جلوگیری از شیمیایی شدن، پارچه‌ای را خیس کرده و مقابل دهان و بینی خود می‌گیرند.»خیلی سریع برای یافتن دستمال خیس به سمت سنگر دویدیم. داخل سنگر، هرکس به دنبال آب و دستمال می‌گشت که جواد ظرف آبی را روی پتویی ریخت و گفت: «بچه‌ها بیایید و هریک گوشه‌ای از این پتو را جلوی دهان و بینیتان بگیرید».
ناگهان متوجه شدیم که بوی پتو از بوی شیمیایی هم بدتر است. چون ظهر همان روز مقداری آبگوشت روی آن ریخته بود و بچه‌ها آن را همان‌طور جمع کرده و در گوشه‌ای گذاشته بودند تا در فرصتی مناسب بشویند. خلاصه، جواد در این موقعیت با خنده گفت: «اه اه!  بوی این پتو از شیمیایی بدتره!»
شلیک خنده‌ به هوا رفت!

 

بنی‌صدر! وای به حالت :

پدر و مادر می‌گفتند بچه‌ای و نمی‌گذاشتند بروم جبهه. یک روز که  شنیدم بسیج اعزام نیرو دارد، لباس‌های «صغری» خواهرم را روی لباس‌هایم پوشیدم و سطل آب را برداشتم و به بهانه‌ی آوردن آب از چشمه زدم بیرون، پدرم که گوسفندها را از صحرا می‌آورد داد زد: «صغرا کجا ؟»برای اینکه نفهمد سیف‌الله هستم سطل آب را بلند کردم که یعنی می‌روم آب بیاورم. خلاصه رفتم و از جبهه لباس‌ها را با یک نامه پست کردم. یک بار پدرم آمده بود و از شهر به پادگان تلفن کرد. از پشت تلفن به من گفت: «بنی صدر! وای به حالت! مگه دستم بهت نرسه.»

 

کاغذ کمپوت :

نوبت به همرزم بسیجی ما رسید، خبرنگار میکروفن را گرفت جلو دهانش و گفت: «خودتان را معرفی کنید و اگر خاطره ای، پیامی، حرفی دارید بفرمایید.» او بدون مقدمه و بی معرفی صدایش را بلند کرد و گفت: «شما را به خدا بگویید این کاغذ دور کمپوتها را از قوطی جدا نکنند، اخر ما نباید بدانیم چه می خوریم؟ آلبالو می خواهیم رب گوجه فرنگی در می آید. رب گوجه فرنگی می خواهیم کمپوت گلابی است. آخر ما چه خاکی به سرمان بریزیم. به این امت شهید پرور بگویید شما که می فرستید، درست بفرستید. اینقدر ما را حرص و جوش ندهید.» خبرنگار همینطور هاج و واج فقط نگاهمی‌کرد.

 

ترسیدم روز بخورم ریا بشه :

توی بچه‌ها خواب من خیلی سبک بود. اگر کسی تکان می‌خورد، می‌فهمیدم. تقریباً دو سه ساعت از نیمه شب گذشته بود. خوروپف بچه‌هایی که خسته بودند، بلند شده بود؛ که صدایی توجهم را جلب کرد. اول خیال کردم دوباره موش رفته سراغ ظرف‌ها، اما خوب که دقت کردم، دیدم نه، مثل این‌ که صدای چیز خوردن یک جانور دو پا است.  یکی از بچه‌های دسته بود. خوب می‌شناختمش. مشغول جنگ هسته‌ای بود. آلبالو بود یا گیلاس، نمی‌دانم. آهسته طوری که فقط خودش بفهمد، گفتم: «اخوی، اخوی! مگه خدا روز را از دستت گرفته که نصف شب با نفست مبارزه  می‌کنی؟» او هم بی‌معطلی پاسخ داد: «ترسیدم روز بخورم ریا بشه!!!»

  منبع:سایت آوینی


 
 

 


موضوعات: شهدا
   یکشنبه 4 مهر 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

سلام بر ابراهیم: زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
گردآورنده کتاب: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر کتاب : شهید ابراهیم هادی
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
سال نشر: 1393
شمارگان: 2500
چاپ جاری: 61
تعداد صفحات: 256
وزن(گرم): 319
شابک:
978-600-93917-1-4
تاریخ ثبت: یکشنبه 5 شهریور 1391
تاریخ ویرایش: شنبه 30 خرداد 1394
کد : 11169
تعداد بازدید: 6205
برچسب:
1. فرهنگ پایداری دفاع مقدس (2-19)
2. زندگینامه و خاطرات (4-14)
3. کتاب های برگزیده سمت خدا و زنده باد زندگی
75,000 ریال
کانال تلگرام پاتوق کتاب فردا

دریافت نسخه اندروید پاتوق کتاب فردا از ایران اپس

شجره طیبه صالحین

معرفی کتاب
«سلام بر ابراهیم» کتابی است که در قالب زندگینامه ای مختصر و ۶۹ خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است. این نوشتار حاصل بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی نگارنده را در گردآوری این مجموعه ارزشمند یاری رساندند.

شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.
گزیده کتاب
دو خاطره از مفقود شدن شهید هادی را تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم:

یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت. بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچ کدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم.
برای دیدن یکی از بچّه ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: “بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم.”
یکی دیگه از بچّه ها گفت: “ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه” یکی دیگه گفت: “ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان”
***
پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: “چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟” با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: “الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و… خلاصه هر روز چیزی می گفتیم.”
تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه. اومدم جلو و گفتم: “مادر چی شده؟”
گفت: “من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و… “
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: “من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده".
مادر ادامه داد: “ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه”
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.
سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت.


موضوعات: معرفی کتاب
   شنبه 3 مهر 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

کلیدرمز‌های عبور از درهای هشتگانه بهشت چیست،و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می‌شوند؛ هنگامی که به آن می‌رسند درهای بهشت گشوده می‌شود و نگهبانان به آنان می‌گویند:«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!(زمر/7)

همیشه غبطه می‌خورم به حال آدم‌هایی که قرار است روزی مخاطبِ درودِ تشریفات‌چی‌ها و خیرمقدم‌گوهای بهشت تو باشند. همان آدم‌هایی که همه چیزهای خوبت را برایشان سوا کردی و کنار گذاشته‌ای. تقواپیشگان.

تصورش را بکنید: در روز جشن مومنان،‌فوج فوج ملائکه خدا بال در بال هم، به صف شده‌اند برای تهنیت‌گویی. با تشریفات تمام و تکریمی وصف‌ناپذیر اینها را همراهی می‌کنند به سوی بهشت. بهشت خدا هم که شعور دارد و حیات، از شوق، برایشان آغوش می‌گشاید. چه لذتّی از این بالاتر؟

...

درهای بهشت که تا این لحظه بسته هست، باز می‌شود و دیگر برای همیشه باز می‌ماند. درست بر عکس درهای جهنم که یکبار باز می‌شود و دوباره بسته. حتی دریغ از یک روزنه کوچک! یعنی که بسته‌ی بسته. از بالا تا پایین همچون ستون‌هایی کشیده و طولانی.«فی عمد ممده» (همزه/9)

شاید فکر کنی این برای محکم‌کاریست، که مبادا جهنمیان خیال فرار به سرشان بزند. صدالبته که اینگونه نیست چون دست و پایشان در غل و زنجیر است: مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ(ص/38).

اصلا باز بودن درب بهشت خودش یک نعمت است روی نعمت‌های دیگر. همانطور که بسته بودن درب جهنم و لو اهلش، قدرت فرار ندارند، یک نوع عذاب است در کنار سایر عذاب‌ها.

اما براستی این درهای بهشت چگونه‌اند؟ یعنی مثل درهای این دنیایی‌اند که مثلا کوبه‌ای دارند و قفلی و فلان؟

می‌روم پی یافتن پاسخ به این سوال و به یکی دو روایت ناب و حکمت‌آموز برمی‌خورم که حیفم می آید محرومتان کنم از این سفره معرفت.

روایت نخستین که حتم دارم از هر شیعه‌ای، دلبری می‌کند این است:

ابن عباس گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حلقه دَرِ بهشت از یاقوت سرخ است كه بر صفحه‏های طلا نواخته می‏شود. هنگامی كه حلقه بر آن صفحه بكوبد، صدا كند و گوید: «یا علی».

و دومین روایت که اندکی طولانی است اما بسیار پندآموز:

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در شب معراج بهشت و نعمت‏های آن و دوزخ و عذاب‏های آن را مشاهده كردم. بهشت هشت در داشت و بر هر در چهار كلمه نوشته شده بود كه هر یك (از آن چهار مطلب) از دنیا و آنچه در آن است برای كسی كه بداند و عمل كند بهتر است. دوزخ و آتش هفت در داشت و بر هر یك از آنها سه كلمه بود كه هر كلمه از دنیا و آنچه در آن است برای كسی كه بداند و عمل كند بهتر است….

دَرِ اوّل بهشت: بر این در نوشته بود: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، زندگی خوب بر چهار پایه استوار است: قناعت، حق‏پردازی، ترك كینه‏توزی و هم‏نشینی با اهل خیر.

دَرِ دوم: بر این در نوشته بود: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، راهكار خوشی و سرور اخروی در چهار خصلت است: دست كشیدن بر سر یتیمان، مهربانی بر مستمندان، كوشش در برآوردن نیازهای مومنان و جویا شدن از حال تهی‏دستان و مساكین.

دَرِ سوم: بر این در نوشته بود: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، برای هر چیز چاره‏ای است و چاره صحت و سلامتی چهار چیز است: كم گفتن، كم خوابیدن، كم راه رفتن و كم خوردن.

دَرِ چهارم: بر آن در نوشته است: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، كسی كه به خدا و روز قیامت ایمان آورده است باید مهمانش را گرامی بدارد، همسایه‏اش را اكرام كند، پدر و مادرش را احترام كند و سخن نیك بگوید، یا اصلاً خاموش باشد.

دَرِ پنجم: بر آن نوشته است: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، كسی كه می‏خواهد به او ستم نشود ستم نكند، كسی كه می‏خواهد به او دشنام ندهند دشنام ندهد، كسی كه می‏خواهد خوار نشود خوار نكند، و هر كه می‏خواهد در دنیا و آخرت به دستگیره محكم چنگ زند باید بگوید: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه».

دَرِ ششم: بر آن نوشته شده: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، هر كس می‏خواهد قبر او گشاده گردد و گسترش یابد مسجد بسازد، هر كه می‏خواهد حشرات زیرزمین او را نخورند در مساجد بسیار بماند، هر كس می‏خواهد بدنش در قبر تر و تازه بماند و نپوسد مساجد را نظافت و تمیز كند و هر كه می‏خواهد جایگاهش را در بهشت ببیند مساجد را فرش كند.

دَرِ هفتم: بر این در نوشته شده: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، نورانیّت دل در گرو چهار چیز است: عیادت بیمار، تشییع جنازه، خرید كفن و پرداخت بدهكاری.

دَرِ هشتم: بر این در نوشته شده: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولی اللّه»، هر كس می‏خواهد از همه درهای بهشت وارد گردد به چهار ویژگی دست یازد: سخاوت، حسن خلق، صدقه و ترك آزار بندگان خدا….[2] ویژگی‏های یاد شده سعادت دو سرای انسان را تأمین می‏كند. [3]

با همه این اوصاف، خدایا! من از تو باغ و راغ و حور و قصور و غلمان بهشت را نمی‌خواهم، روزی ما کن جنت‌القاء و رضوانت را که درباره‌اش فرموده‌ای:

خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشتهای جاودان (نصیب آنها ساخته)؛ و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه اینها) برتر است؛ و پیروزی بزرگ، همین است! (توبه/72)
اللهم آمین!

منبع : تبیان


موضوعات: قرآنی
   شنبه 3 مهر 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 100 101 102 ...103 ... 105 ...107 ...108 109 110 ... 231

 << < تیر 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
آمار
  • امروز: 24
  • دیروز: 51
  • 7 روز قبل: 770
  • 1 ماه قبل: 2447
  • کل بازدیدها: 85475
رتبه