» خشم گرفتن، به خوارى عذر خواهى نمى ارزد.
» آن كه شنيدنِ سخنى را شكيبا نيست، سخن ها مى شنود.
» آن كه به نهايتِ خوشايندها رسيده است، بايد در انتظار نهايتِ ناخوشايندها باشد.
» مرگ، بر آرزو مى خندد!
» «هديه»، بلاى اين جهانى را مى راند و «صدقه»، بلاى آن جهانى را.
» آزاده چون آز ورزد، به بندگى درآيد و بنده چون قناعت پيشه كند آزاد گردد.
» روزى كه بر ظالم عدل مى رود، سخت تر از روزيست كه بر مظلوم ستم مى رود.
» به پشتوانۀ آن كه به پادزهر دسترسى دارى، زهر منوش!
» با حكيمان به سبكسرى منشين و با سبكسران به بردبارى!
(کشکول شیخ بهایی)
از اصفهان به قم میرفت. صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می کرد جلال رو آزار می داد. رفت و با خوشرویی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوار رو خاموش کنید، یا برا خودتون بذارید. راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی! جلال رفت توی فکر، هوای سرد و بیابان تاریک و … قصد کرد وجدان خفته راننده رو پیدا کنه، اینبار به راننده گفت: اگه خاموش نکنی پیاده می شم. راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت: بفرما! جلال پیاده شد. اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت: بیا بالا جوون، نوارو خاموش کردم. وقتی سالها بعد خبر شهادت جلال رو به آیت الله بهاء الدینی دادن، ایشون در حالی که به عکسش نگاه می کرد فرمود: امام زمان (عج) از من یه سرباز خواست من هم صاحب این عکس رو معرفی کردم.
(شهید جلال افشار؛ راز گل سرخ، ص10)
* شهید جلال افشار در گلستان شهدای اصفهان مدفون هستند. نقل کردند روزی آیت الله بهاء الدینی مشرف می شوند گلستان شهدای اصفهان و می پرسند که ببینید این قبر کی است که از آن نور به آسمان می رود و می فرمایند که این شهید در زمان ظهور، رجعت خواهد کرد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
روزى خداوند به حضرت داوود عليه السلام وحى كرد: خلاده دختر اوس را نويد بهشت ده و به آگاهى او برسان كه همسر (همنشین) تو در بهشت خواهد بود.
داوود عليه السلام به اين دستور عمل كرد و به خانۀ خلاده رفت و پیام را به او رسانید …
خلاده گفت: سوگند به خدا من چيزى در خود نمی بينم كه چنين لياقتى يافته باشم و همنشين تو در بهشت شوم.
داوود فرمود: از امور باطنى خود اندكى با من صحبت كن تا بدانم چگونه است؟
خلاده گفت: «هميشه به هر دردى كه مبتلا شدم و هر گزند و نياز و گرسنگي اى كه به من رسيد ، در برابرش صبر كردم و از خداوند نخواستم آن را از من بر طرف سازد ، تا آن كه او خود ، آن را از من دور كرد و عافيت و گشايش داد و به جاى آن ، چيزى از خدا نخواستم و او را بر آن شكر و سپاس گفتم.»
داوود عليه السلام راز مطلب را دريافت و به او فرمود: فبِهذا بَلَغتِ ما بَلَغتِ؛ تو به خاطر همين خصلتها به آن مقام رسيده اى.
امام صادق عليه السلام پس از نقل اين ماجرا فرمود: وَ هذا دِينُ اللهِ الَّذِى ارتَضاهُ للصَّالِحينَ؛ و اين همان دين خدا است كه آن را براى بندگان صالح خود پسنديده است.
(برگرفته از: بحارالانوار، ج 14،ص 39)
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: چه بسیارند نعمتهایی که خداوند متعال به بنده خود عطا میکند، بدون آن که بنده آرزوی آن نعمتها را کرده باشد؛ و چه بسیار آرزومندانی که چیزهایی را آرزو میکنند که خیر و صلاح آنان در آن آرزو نیست.(1)
شرح حدیث:
خداوند به انسان نعمتهایی عطا میکند که حتی به فکر و ذهن او خطور نکرده که آرزویش را بکند و هیچ گونه درخواستی هم نکرده است؛ نعمتهای فراوانی که من نمیخواستم و نمیدانستم، ولی خداوند از روی فضل و رحمت خویش و بنا بر مصلحت و خیر انسان چه مادی و چه معنوی به او عنایت فرموده است. چه بسا انسان آرزویی میکند و به دنبال آن میرود و به آن هم میرسد، ولی بعد از رسیدن به آن آرزو تازه مصیبت و گرفتاری او شروع شده و پشیمان میشود.
آرزو و درخواست نعمتی از خداوند نکردی ولی چون خیر تو در آن بود به تو داده است. گاهی نیز آرزو و درخواستی کردی و به بعضی از آنها رسیدی؛ اما دیدی وامصیبتا و بیخود آرزو کردهای. مانند مال، مقام، فرزند، فلان همسر و… انسان که علم و قدرت کافی ندارد و خیر و صلاح خویش را آنچنان که باید نمی داند، چه باید بکند؟! بهترین و تنها راهحل این است که آرزوها و حاجتهای خود را نیز به عهده او بگذارد؛ زیرا خیر خود را تشخیص نمیدهد که چه بخواهد تا به نفع او باشد؛ پس باید نفع و خیر را از خدا بخواهد تا او خودش انتخاب کند. ولی انتخاب راه درست و صحیح برعهده خود انسان است.
نمیشود که کارهای انسان شر باشد ولی از خداوند طلب خیر کند؛ زیرا نتیجه عمل شر، شر است. ولی ثمره و میوه خوبی، خیر و برکت است. انسان بگوید: «حسبُنا الله و نعمَ الوَکیل» و یا «اُفوِّضُ اَمری اِلَی الله»
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 75 ، صفحه 243
<< 1 ... 49 50 51 ...52 ...53 54 55 ...56 ...57 58 59 ... 231 >>