طاووس یمانی گوید:
نیمه شبی که همه جا را سکوت گرفته بود به طواف خانه خدا رفتم. دیدم که جوانی زیبارو و خوش قامت پرده کعبه را گرفته و با سوز و آه وصف ناپذیری این چنین با پروردگار مناجات میکرد: «چشمها به خواب رفته است و ستارگان در آسمان دمیدهاند و تو پادشاه زنده و پایدار جهان هستی. در این تاریکی شب همه شاهان و حاکمان، درهای کاخهایشان را بستهاند و نگهبانان بسیاری بر آن گماشتهاند. (آری همه درها بسته است)
ولی در خانه تو به روی نیازمندان همواره باز است. و اینک من به درگاه تو پناه آوردهام تا به من با نظر رحمتت بنگری. ای مهربانترین مهربانان.»
سپس این اشعار زیبا را خواند:
یا من یجیب دعاء المضطر فی الظلم
یا کاشف الکرب و البلوی مع السقم
قد نام و فدک حول البیت قاطبة
و انت وحدک یا قیوم لم تنم
ادعوک رب دعاء قد امرت به
فارحم بکائی بحق البیت و الحرم
ان کان عفوک لا یرجوه ذو شرف
فمن یجود علی العاصین بالنعم؟
صفحات: 1· 2
روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید
یک سال میشود که پرم وا نمیشود
دستم به آسمان تو بالا نمیشود
یکسال میشود که دلم خاک خورده است
این چشم خشک راه به جایی نبرده است
حالا شروع تازه برایم فراهم است
تحویل سال سوخته گان از محرم است
پرواز عشق با پر گریه میسر است
توبه به پای روضه اگر شد چه بهتر است
تعلیم درس عشق که در روضه میشود
بالاتر از مکاتب صد حوزه میشود
این عشق پر بهاست به عالم نمیدهم
من طعم چای روضه به زمزم نمیدهم
اینجا فرشته های خدا صف کشیده اند
هر قطره قطره اشک شما را خریده اند
این لحظه ها چقدر پر از نور میشویم
چه ساده از عذاب خدا دور میشویم
دلتنگ روضه هستم و دلتنگ کربلا
با گوشه نگاه بفرما بزن مرا
حسن کردی
<< 1 ... 55 56 57 ...58 ...59 60 61 ...62 ...63 64 65 ... 231 >>