« چند روایت شنیدنی از سید الشهدا علیه السلام | با مشک های پر از آب » |
علاقهي وافر حضرت سيدالشهداء عليه السلام
به نماز و راز و نياز با خداوند منان
به حدي افزون بود كه در روز پرآشوب تاسوعا
برادر وفادار خويش عباس عليه السلام را صدا زد و فرمود:
«فدايت گردم اي برادر!
به سوي دشمن برو و بگو امشب را به ما مهلت دهند
تا به نماز و مناجات با خدا و به دعا و استغفار بپردازيم.»
آنگاه فرمود:
«فهو يعلم اني احب الصلاة له و تلاوة كتابه
و كثرة الدعاء و الأستغفار»
«خداوند خود ميداند كه من نماز و تلاوت قرآن
و دعاي بسيار و استغفار را دوست دارم.»
نيز نقل است كه در روز عاشورا هنگامي كه ظهر شد،]
«ابوثمامهي صيداوي» يكي از ياران امام حسين عليه السلام
به خورشيد نگاه كرد و دريافت كه ظهر شرعي و هنگام نماز است.
لذا به امام عليه السلام عرض كرد:
«اي پسر رسول خدا! دوست دارم قبل از آنكه
فداي تو گردم اين نماز را نيز كه وقتش رسيده است با تو بخوانم.»
امام عليه السلام نظري به آسمان انداخت و فرمود:
«خداوند تو را از نمازگزاران حقيقي قرار دهد
كه مرا به ياد نماز انداختي.
آري وقت نماز فرارسيده است،
از دشمن مهلت بخواهيد تا نماز را بپا داريم.»
چون از دشمن مهلت خواستند، حصين بن نمير گفت:
«نماز شما قبول نميشود.»
حبيب بن مظاهر فرياد برآورد:
«اي مست شراب، آيا نماز شما قبول ميشود
ولي نماز فرزند پيامبر خدا قبول نميشود!»
فرم در حال بارگذاری ...