تاسوعا یعنی عباسِ علی. عشقِ عباس به مولایش فقط
حسی برادرانه نبود عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را
ببینند و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.

عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید تا دیر نشده جان خود را
برداشته و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!

شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.

سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.

آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.


موضوعات: امامان
   سه شنبه 20 مهر 13951 نظر »

 

 

طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می‏کندش.
دست‏های شفا، نسخه ‏ای از نقشه جهان را می‏گستراند
روبروی دردهای انسان.

اقیانوس‏ها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن می‏نشینند.
آب‏های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

سفینه ‏هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزل‏هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده ‏اند.

این چنین است که سر انگشتان باران‏ زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت می‏آورند.

بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباس‏های روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتاب‏های در خور انسان چیده شدند.

چه زیبا و شاعرانه، برگ‏های طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده ‏اند
و باید از هم‏اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آب‏ها خو گرفت.

شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه می‏ارزد اگر برای جوانمردی‏ات برنخیزد؟!

آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی‏ها به تمام دنیاست.
از بی ‏لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می‏شود.

یا قمر بنی هاشم!
واژه‏ای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه‏ ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.

دریاها، شط‏هایی که نام تو را زمزمه نکرده ‏اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته ‏اند.

تنها قلم‏ هایی که دست‏هایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.

یا اباالفضل العباس علیه‏ السلام !
این دنیا که من می‏شناسم، یقین که تو را نشناخته.

سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

لب‏های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر می‏داریم؛ با تمام محدودیت‏مان.

مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّه‏های تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »

محمدکاظم بدرالدین

 


موضوعات: امامان
   سه شنبه 20 مهر 1395نظر دهید »

 

خدا را به بهترین ثنا سپاس می گزارم. او را در خوشی و سختی می ستایم.

خداوندا ! حمد تو می گوییم که ما را به نبوّت گرامی داشتی، قرآن را به ما آموختی و در دین فقیه گردانیدی و در وجود ما گوش و چشم و دل قرار دادی ،ما را مشرک ننمودی.

حقا که من یارانی بهتر و شایسته تر ازیاران خود سراغ ندارم ، و نه اهل بیتی نیکوتر و وفادارتر از اهل بیتم.

خدا به همه شما پاداش این همه خوبی ها را عطا کند.

یاران، برداشت من از این دشمن نابکار این است که فردا روز آخر ما خواهد بود، اینک همه شما از نظر من آزادید، هیچ تعهّدی در برابر من ندارید، اکنون تاریکی شب شما را فرا گرفته، از این تاریکی بسان شتر راهواری استفاده کنید و هرکدام شما دست یکی از اهل بیت مرا بگیرید و در بخش ها و شهرهایتان پراکنده شوید تا خدا گشایش فرماید، چرا که این قوم تنها مرا می طلبند و اگر بر من دست یابند ،کاری به دیگران ندارند.

 

(ابی مخنف . وقعه الطف. ص. 211.)


موضوعات: امامان
   سه شنبه 20 مهر 1395نظر دهید »

گر چه بي دستم ولي من دستگير دست هايم

نام من عباس و مفتاح در باب الشفايم

مادرم قنداقه ام را دور بيرق تاب داده

من ابوالفضلم دواي درد هاي بي دوايم

(داروي درد تمام درد هاي بي دوايم)

 


موضوعات: امامان
   دوشنبه 19 مهر 1395نظر دهید »

عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی_رضوان الله تعالی علیه_ که برداشت های زیبا و خوبی از آیات و روایات داشته اند به این دلیل بوده است که وقتی در ایام جوانی به زیارت عتبات عالیات در کشور عراق می روند و به محضر مبارک حضرت امام حسین_علیه السلام_ مشرف می شوند،کنار ضریح مقدس،از آن حضرت طلب علم و معرفت می کنند. ایشان در آن حال که بسیار منقلب هستند،ناگهان مکاشفه ای برایشان پیش می آید و می بینند که دست مبارکی از ضریح مقدس خارج شد و سیبی در داخل سینه ایشان قرار داد.

آن گاه متوجه می شوند که امام _علیه السلام_ به ایشان عنایت فرموده اند و آن معارفی را که بیان می کردند از حضرت سیدالشهدا_علیه السلام_ داشتند و آن سیب هم معنی اش همان معارف و علوم بود.

منبع:هفته نامه پرتو سخن ص 5 شماره 744


موضوعات: امامان
   دوشنبه 19 مهر 13951 نظر »

1 ... 11 12 13 ...14 ... 16 ...18 ...19 20 21 ... 39

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
آمار
  • امروز: 59
  • دیروز: 44
  • 7 روز قبل: 1267
  • 1 ماه قبل: 3704
  • کل بازدیدها: 79148
رتبه