« بصیرت نیاز اصلی جامعهمعجزه قرآنی »
أبو قرّه پرسید: نظر شما در باره كتب [آسمانى‏] چیست؟ فرمود: تورات و انجیل و زبور و فرقان و هر كتابى كه نازل شده همه و همه كلام خداوند است كه آنها را براى روشنایى و هدایت جهانیان نازل فرموده، و همه آنها محدّث (پدیده) مى‏ باشند، و آن غیر خود خداوند است، آنجا كه فرماید: «یا آنان را یاد كرد و پندى پدید آورد»1، و نیز: «آنان را هیچ یاد كرد و پند تازه ‏اى از پروردگارشان نیاید مگر اینكه آن را بشنوند در حالى كه بازى مى ‏كنند»2، و خود خداوند سبب تمام كتابهایى مى ‏باشد كه نازل فرموده است. أبو قرّه گفت: آیا آنها فنا و نابود نمى ‏شوند؟ فرمود: اجماع مسلمین است كه هر چه جز خدا نابود مى‏ شود، و همه چیز جز خدا فعل او است، و تورات و انجیل و زبور و فرقان نیز فعل اویند، آیا نشنیده ‏اى مردم مى‏ گویند: «ربّ قرآن» و خود قرآن روز قیامت مى‏ گوید: «یا ربّ، آن فلانى است- حال اینكه ربّ او را از خودش بهتر مى‏ شناسد- روزش عطشان و شبش بیدار بود، شفاعت مرا در باره او بپذیر»، و همچنان است كار تورات و انجیل و زبور، و همه آنها محدّث (پدیده) و مخلوقند، محدث (پدید آورنده) آنها كسى است كه هیچ كس مانند او نیست، و مایه هدایت براى عاقلان است، پس كسى كه مى ‏پندارد پیوسته با او بوده ‏اند در اصل مى‏ گوید كه خداوند نخست قدیم و یكتا نیست، و كلام پیوسته با او بوده و ابتدایى ندارد و معبود نیست. أبو قرّه گفت: ما روایت شده ‏ایم كه: «تمام آن كتب روز قیامت مى‏ آیند در حالى كه همه مردمان در زمین بلندى در صفى واحد در برابر ربّ العالمین ایستاده‏ اند و نظاره مى‏ كنند تا همه آن كتابها از صحنه قیامت مراجعت به حضرت حقّ كنند، زیرا آنها از خدا هستند و جزئى از او مى‏ باشند، پس به سوى حضرت حقّ مى‏ روند». حضرت رضا علیه السّلام فرمود: این مانند عقیده نصارى در باره مسیح است كه: او روح او است و جزئى از او مى‏ باشد و در او باز مى‏ گردد، و همین گونه مجوس در باره آتش و خورشید معتقدند: آن دو جزئى از خدا بوده و در آن مراجعت مى‏ كنند. پروردگار ما بسى برتر از آن است كه جزء جزء شود یا مختلف باشد، و تنها گوناگونى و تألیف از صفات‏ متجزّى است، زیرا هر جزء جزء شده‏ اى در توهّم آید، و كثرت و قلّت مخلوقى است كه دلالت بر خالقى مى‏ كند كه آن را آفریده است. أبو قرّه گفت: ما روایت شده‏ ایم كه: «خداوند دیدار و هم سخنى خود را میان دو تن از پیامبران تقسیم فرمود، صحبت را به موسى علیه السّلام و رؤیت را به محمّد صلّى اللَّه علیه و آله عطا كرد». حضرت فرمود: پس آنكه از طرف خدا [این مطلب را] به جنّ و انس رسانید كه: دیده‏ ها او را درك نكند، علم مخلوق به او احاطه نیابد، چیزى مانند او نیست، آیا جز محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بود؟ گفت: چرا. فرمود: چگونه ممكن است مردى به سوى تمام مخلوق آید و به ایشان گوید كه از جانب خدا آمده و آنان را به فرمان خدا بسوى خدا خوانده و بگوید: دیده‏ ها خدا را در نیابند و علمشان به او احاطه نكند و چیزى مانندش نیست، سپس همین مرد بگوید: من به چشمم خدا را دیدم و به او احاطه علمى پیدا كردم و او به شكل انسان است؟! آیا حیا نمى‏ كنید! زنادقه نتوانستند چنین نسبتى به او دهند كه او چیزى از جانب خدا آورد آنگاه از راه دیگر خلاف آن را گوید. أبو قرّه گفت: خدا فرموده: «بدرستى او را در فرود آمدن دیگرى دید3». حضرت فرمود: پس از این آیه، آیه ‏اى است كه دلالت بر آنچه پیغمبر دیده مى ‏كند، خدا فرماید: «دل آنچه را دید دروغ نشمرد» یعنى دل محمّد آنچه را چشمش دید؛ دروغ نشمرد، آنگاه خدا آنچه را محمّد دیده خبر دهد و فرماید: «پیغمبر از آیات بسیار بزرگ پروردگارش دید»، و آیات خدا غیر خود خدا است، و باز فرماید: «مردم احاطه علمى به خدا پیدا نكنند»، در صورتى كه اگر دیدگان او را بینند علمشان به او احاطه كرده و معرفت او واقع شده است. أبو قرّه گفت: پس روایات را تكذیب مى‏ فرمایید؟ فرمود: هر زمان روایات مخالف قرآن باشند تكذیبشان كنم، و آنچه مسلمین بر آن اتّفاق دارند این است كه: احاطه علمى به او پیدا نشود، دیدگان او را ادراك نكنند، چیزى مانند او نیست. و او از آن حضرت علیه السّلام در باره این آیه پرسید: «پاك است آن كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الأقصى برد4»، حضرت فرمود: خداوند خبر فرموده كه او را برده، سپس علّت آن را فرموده كه: «تا برخى از نشانه‏ هاى خویش را به او بنماییم»، پس آیات خدا غیر از خدا است، پس عذر خود واضح بیان داشته كه چرا این كار را انجام داده، و چرا نشان داده، و فرموده: «پس به كدام سخن پس از [سخن‏] خداى و آیات او ایمان مى‏ آورند؟5»، پس خبر داده كه آن غیر خدا است. أبو قرّه گفت: پس خدا كجاست؟! حضرت فرمود: «كجا» مكان است، و این پرسش حاضر از غایب است، و خداوند متعال غایب نیست، و هیچ كس بر او وارد نشده، و او به هر مكانى موجود، مدبّر، صانع، حافظ، نگه دارنده آسمانها و زمین است. أبو قرّه گفت: مگر او جداى از همه؛ بالاى آسمان نیست؟ فرمود: او خداى آسمانها و زمین است، او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمین معبود، و اوست كه شما را در زهدانها (رحمها) چنان كه خواهد مى‏ نگارد، و او هر جا كه باشید با شماست، اوست كه به آسمان پرداخت و آن دودى بود، و اوست كسى كه به‏ آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت، و اوست كسى كه بر عرش (در مقام استیلا و تدبیر امور جهان) بر آمد، او بود و خلق نبود، و او همان گونه بود و آفرینشى در كار نبود، همچون دیگر منتقلین انتقال نمى ‏یابد. أبو قرّه گفت: چرا هنگام دعا دستهاى خود را به آسمان بالا مى‏ برید؟ فرمود: خداوند هر كدام از بندگان را به نوعى از عبادت استعباد فرموده، و خداوند را پناهگاه و مكانهایى براى عبادت است كه بدان پناه مى‏برند، بندگان خود را ملزم به رعایت گفتار، علم و عمل و توجّه و مانند آنها فرمود. توجّه در نماز به كعبه نمود و حجّ و عمره را برایش توجیه فرمود، و مخلوق خود را هنگام دعا و طلب و تضرّع ملزم به باز كردن دستان و بالا بردن به سمت آسمان فرمود تا نشان از حال استكانت و بندگى و خوارى در برابر او باشد. أبو قرّه گفت: أهل زمین به خداوند نزدیكترند یا فرشتگان؟ فرمود: اگر مراد تو از نزدیكى؛ وجب و ذراع باشد كه تمام اشیاء همگى فعل خداوند مى‏ باشند هیچ كدام او را از دیگرى باز نمى ‏دارد، همان طور كه بالاترین مخلوق را تدبیر مى كند پایینترینشان را نیز اداره مى‏ كند، و بى ‏هیچ سختى و زحمت و بى ‏نیاز از هر مشاوره و رنجى أوّل و آخرشان را یكسان اداره مى‏ فرماید، و اگر مرادت این است كه كدامیك در وسیله به او نزدیكترند، پس مطیع‏ترین آنان به اللَّه مقرّب‏ترین ایشان مى ‏باشد، و شما خود روایت كرده ‏اید كه نزدیكترین حالى كه بنده به خداوند دارد حالت سجده است، و نیز اینكه: چهار فرشته كه در چهار سمت خلق؛ بالا و پائین و شرق و غرب آنان مى‏ باشند روزى با هم برخورد كرده و هر كدام از دیگرى پرسید و همگى گفتند: «از جانب خدا است، مرا براى فلان مقصود ارسال فرموده» و این مطلب نشان از آن دارد كه آن (نزدیكى) در منزلت است نه تشبیه و تمثیل. أبو قرّه گفت: آیا شما این روایت را كه: «وقتى خداوند غضب مى‏ كند فرشتگان حامل عرش متوجّه خشم خدا شده و سنگینى آن را بر دوش خود در مى ‏یابند و سجده كنان در افتند، و چون غضب او فروكش كند عرش سبك شده و به همان جاى قبلى خود مراجعت مى ‏كنند» دروغ مى‏ شمارید؟ فرمود: بمن بگو ببینم آیا خداوند از آن زمان كه بر ابلیس لعن نمود تا امروز و تا روز قیامت از ابلیس و یارانش خشنود است یا غضبناك؟! گفت: آرى او بر همه آنان غضبناك است. فرمود: پس چه زمان خشنود مى‏ شود تا بار عرش بر دوش آنان سبك گردد در حالى كه او در صفت غضب پیوسته بر شیطان و اتباعش ماندگار است؟! سپس حضرت فرمود: واى بر تو چطور جرأت مى‏ كنى پروردگار خود را به تغیّر از حالى به حالى دیگر وصف كنى، و همان كه بر مخلوقین جارى مى‏ شود را بر حضرت حقّ جارى سازى؟ پاك و منزّه است كه مخلوق زوال پذیر باشد و محلّ تغییر قرار گیرد! صفوان گفت: أبو قرّه از پاسخهاى آن حضرت متحیّر شد و از دادن هر جوابى واماند تا برخاسته و رفت. پی نوشت: 1- طه/113. 2- انبیاء/2. 3- نجم/13. 4- اسراء/1. 5- جاثیه/6. 6- اعراف/180. 7- الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏۲، ص: 393تا402.

صفحات: · 2


موضوعات: حدیث
   جمعه 15 مرداد 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • دهقان
  • أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ
  • مينا عبدالهي
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • ♡ گوشه نشین حرم ♡
  • یا مهدی
  • شمیم
آمار
  • امروز: 161
  • دیروز: 217
  • 7 روز قبل: 915
  • 1 ماه قبل: 4466
  • کل بازدیدها: 81976
رتبه