اما در نگاه واقع گرایانه بصیرت چیست و موانع آن كدام است؟ بصیرت به معنای با چشم دل دیدن است ، که برگرفته از قدرت تحلیل صحیح مسائل است؛ منظور از قدرت این است که بتوان از مسائل مختلف در زمان خود ، یک جمعبندی ذهنی نتیجه گرفت و مسائل را واقی تر و منطقی تر برسی کرد . قدرت تحلیل صحیح مسائل بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و در آینده خواهد بود چرا که به فرموده مقام معظم رهبری فتنه هایی بسی سخت تر در راه است. لازم به ذکر است که بسی صدمات كه مسلمانان در طول تاریخ بشریت خوردهاند، از ضعف تحلیل و بینایی دل بوده است. بصیرت به هردانسان آزاده که خواهان حقیقت باشد قدرت تشخیص مسائل پیچیده سیاسی وحتی اجتماعی را میدهد و با دید درست نسبت به واقعیتهای پیش رو ، در هنگامه بحران و فتنه، حق را از باطل جدا كرده و با نور معرفت الهی، در مسیرحق حركت مینماید. اگر مسلمانان بصیر و بصیرت گستر در جامعه اسلامی نباشند در دام فتنه ها اسیر شده و مانند انسان کور عمل میکند و بی شک در مقابله با دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین چیزی جز ندامت نسیب ما نخواهد شد . آن چیزی كه انسان را از روشنایی به تاریکی و از قدرت تحلیل صحیح در مسائل دور میکند و باعث تکرار شدن فتنه هایی از جنس سالهای اخیر میشود، همین بی بصیرتی است. دقیقاً به همین علت [موانع بصیرت] را مختصر بیان میكنم تا درزمان فتنه و مه الود بودن فضای سیاسی،اجتماعی، هرچه بیشتر عاقلانه تر قدم برداریم . جهل : در تاریخ اسلام آمده که : محمدبن مسلم به علی بن ابیطالب(ع) میگوید: اگر میخواهی من همراه تو بجنگم، شمشیری به من بده كه مسلمان را از كافر تشخیص دهد. محمدبن مسلم حق و باطل را نمیشناسد و جاهل به حقانیت محض امام علی (ع) و واقعیتهاست. این جهل نئر بصیرت را می پوشاند . چراکه اگر آگاه به عظمت علی(ع) بود كه چنین سخن بیهوده ای نمیگفت . بی شک امروز هم برخی از بی بصیرتیها و قضاوتهای نادرست ، برخاسته از جهل و عدم بصیرت افراد و گروههاست . دنیاپرستی (مادیگرایی) : طلحه و زبیر و خوارج، بیگانه از قرآن نبودند. خوب قرآن را بلد بودند. واژه واژه آن را میدانستند. بعضی حافظ كل قرآن بودند. برخی از همینان اهل نافله و نماز شب بودند. بعضی حقانیت علی(ع) را هم میدانستند، اما میگفتند: “نماز پشت سر علی مقبولتر، ولی سفره معاویه چربتر است.” اینان با چشم، دنیا را دنبال میكردند و كور شده بودند. علی(ع) میفرماید: والله اگر طلحه پیروز شود، نخستین قربانی او زبیر است و اگر زبیر پیروز شود، اولین قربانی او طلحه است. همگی تکرار تاریخ را به چشمان خود دیده و قبول داریم ، امروز نیز دنیاطلبی و دنیاپرستی و قدرتخواهی و پول دوستی و ریاست طلبی برخی را كور كرده است و به بیراهه برده و می برد . شخصیت زدگی : امام صادق(ع) میفرمایند: كسی كه با معیار اشخاص وارد دین شود، همان افراد او را از دین بیرون میبرند. برداشت من از این فرموده این است که افراد را باید با دین محك زد، نه اینكه دین را با اشخاص ! حالا كه میخواهیم شخصی را معیار و مثال قرار دهیم، زبیر در كنار علی(ع) یا زبیر در جنگ جمل؟ کدام شخصیت زبیر از قرب بیشتری نزد پیامبر برخردار است ؟ منتظری در كنار امام قابل لطف است، اما منتظری در برابر امام خمینی چه؟! و بسیار آقایون دیگر که فقط در کلام و شعار دم از امام و رهبری میزنند ولی در عمل مشک خالی از اب هستند . ملاك و معیار در تشخیص حق از باطل و صحه از ناصحه ، اسلام و انقلاب و راه امام و ولایت اند. امروز نیز شخص گرایی و شخصیت زدگی سیاسیون از آفت های مخرب بصیرت و بینایی دل است . هواپرستی : امام علی (ع) میفرماید: نگرانی من از دو چیز است؛ تبعیت از هوای نفس فراموشی قیامت . آن امام همام میفرمایند: آغاز پدید آمدن فتنهها، هواپرستی است ..” ببین امام سجاد(ع) در دعای هشتم صحیفه سجادیه چه زیبا میفرماید: “خدایا! به تو پناه میبرم از پیروی از هوی و هوس و مخالفت راه راست و از خواب غفلت و كوشش بر كار پر مشقت و ترجیح باطل بر حق. اینها همه از نتایج هواپرستی وغفلت از حق است . شخصی که به سمت منویات دنیوی میل کند، دیگر حق شناس و حق پرست نیست. هوس و دنیا دوستی بصیرت را در خود حل و کور می کند و جامعه را به بی بصیری سوق میدهد که همان پرتگاهی است که در کلام خدا از ان یاد شده . وقتی بصیرت كورشود انسان از بالا به پایین سقوط مینماید. تکبر و خودبینی : امام علی(ع) در خطاب به خوارج و منافقان میفرمایند: اینها دنبال روش پیامبر(ص) نیستند. قیامتی را قبول ندارند، پناهگاهشان در مشكلات، خودشان اند. خود را پیشوای خود قرار داده اند ،ملاك و معیار خودشان اند. برای آنها “من” مهم است. عامل سقوط شیطان هم همین “من” بود. وقتی خود مطرح شد خدا را از یاد بردند .در این گردن های پر پیچ و خم مه الود کبر گذر از این گردنها را بسیار دشوار می کند ،چرتکه دیگر بصیرتی نمی ماند كه بخواهد راه راست را ببیند و در آن راه گام بردارد و بر کشتی نجات (ولایت ) سوارشوند . سطحی نگری عدم آینده بینی : فقط به زیر پا نگاه میكند و دیدی نسبت به عمق وقایع ندارند . دیدشان نسبت به مسائل منظره ای ندارد و دورنمایی از ان را ترسیم نمیکنند . عده از بی بصیرت های زمان امام علی(ع) که از ایشان درک عمیقی نداشتند به ایشان ، میگویند : تو حق را نشناخته ای! راه تو درست نیست! فرقی بین علی(ع) و معاویه نمیگذارند . چون عمق بین نیستند، معاویه را مسلمان و علی را قدرت طلب میشمرند، جنگ علی و معاویه را جنگ دو حق میداند و علی(ع) را از این جنگ برحذر میدارد.حال می شود از خود پرسید: جریانی كه اصول و ریشه انقلاب را نشانه رفته و آمریكا برای او هورا میكشد، یك جریان در خط امام و مدافع ولایت و قانون است؟ آیا میتوان هر شخص در هر حزب و گروه و وابسته به هر شخص را که روزی سابقه انقلابی داشته امروز نیز که بر اثر غفلت و بی بصیرتی از مرز انقلاب خارج شده و از علی زمان خویش دور شده هنوز یک انقلابی دانست ؟ شناخت و ایمان راستین به امام زمان خویش: حجاب معاصر مانع از دیدن حقیقت وجودی حسین شد و نگذاشت به تحلیل صحیح سخن مولایش بپردازد. حجاب معاصر نگذاشت مردم عصر علی(ع) او را تحمل كنند. فردا میفهمیم علی كه بود، فردا حقایق پنهان زندگی علی برایمان آشكار میشود، پس از علی، علیشناس میشویم. پس از علی، از علی دفاع میكنیم. پس از عاشورا، حسرت همراهی حسین را میکشیم .اگر امروز سخنان رهبری را که علی زمان هستند را فهمیدیم و عمل كردیم و قدر ولایت را دانستیم و تمام و کمال در مسیر ان گام برداشتیم می توان گفت عاشورایی شده ایم . پس بر همه مسلمین واجب است نگذاریم حجاب معاصر، بصیرتمان را كور كند و علی زمان را یاری نكنیم . در این برحه زمانی که کشور به وحدت در کلمه و عمل نیاز مبرم دارد، بصیرت و ولایت مدار بودن از اوجب واجبات است که انشالله ادامه دهنده فرهنگ غدیرخم که از میراث پیامبر خاتم الانبیا ست و تنها راه برای پیمودن مسیر پر فراز و نشیب دنیای سیاست و دیانت است باشیم ، انشالله … و در پایان مفید فایده میدانم کلامی از قلم ،استاد شهید مرتضی مطهری در همین رابطه بیاورم : شهید مطهرى در مورد دفع و سركوب كردن فتنه اینگونه مى فرماید: پدر و مادر نسبت به فرزند خود دو نوع علاقه دارند: یكى عقلى و منطقى و دیگرى احساسى. علاقه منطقى موجب مى گردد گاهى والدین با كمال جدّیت فرزند خویش را در رنج قرار دهند و موجبات ایلام وى را فراهم آورند؛ مثلًا طفل را در اختیار جرّاح قرار مى دهند. والدین در آن حال اشك مى ریزند، دلشان مى سوزد و چشمانشان مى گرید امّا از پزشك مىخواهند هر چه زودتر او را تحت عمل قرار دهد، عضو قطع كردنى را قطع كند با همه لوازم و عوارضى كه درد و رنج و احیاناً نقص عضو دارد. آن اشك در اثر علاقه احساسى است و این تقاضا در اثر علاقه عقلى و منطقى. اگر آنها ملاحظه دل سوختن فعلى را بكنند و علاقه احساسى را بر علاقه منطقى مقدّم بدارند و اجازه ندهند كه عضوى از اعضاى او را ببرند، در حقیقت به مرگ او تن دادهاند؛ امّا به منطق عقل و به حكم علاقه به سرنوشت فرزند، پا روى احساسات خویش مىگذارند و به ایلام و آزار طفل تن میدهند ./ منبع : برگرفته از مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى.
صفحات: 1· 2