« امنیتشیخ نخودکی : نماز اول وقت «شاه کلید» است. »

این روایت را از دست ندید واقعا زیباست.
در اکثر کتب اهل سنت من جمله صحیح بخاری آمده است که:
عایشه میگوید روزی با آقا رسول اکرم(ص) در منزل نشسته بودیم که صدای دق الباب آمد رسول اکرم(ص) به من اشاره کرد فرمود برخیز و ببین چه کسه پشت در است،عایشه میگوید رفتم وپدرم ابوبکر بود و وارد شد،پیغمبر اکرم(ص) همان جای که نشسته بود جواب سلامش را داد و گوشه خانه را اشاره کرد و فرمود آنجا بنشین.دومین بار صدای دق الباب آمد پیغمبر فرمود عایشه بر خیز و در را باز کن.رفتم و دیدم عمر پشت در است، وارد شد و به پیغمبر سلام کرد و جواب شنید و پیغمبر فرمود کنار ابوبکر بنشین.عایشه میگوید سومین بار صدای دق الباب آمد خودم برخاستم که در را باز کنم رسول اکرم(ص) فرمود بنشین خودم در را باز میکنم، پیغمبر در را باز کرد و علی(ع) وارد شد پیغمبر لب او چشم او و گردن او را بوسید و جای که خودش نسسته بود را به او داد و کنارش نشت.تعجب مرا فرا گرفت پغمبر فرمود تعجب نکن من خودم ارحم الراحمینم و نمگزارم زنم در را باز کند.اولین بار که در زده شد جبراییل نازل شد و فرمود بنشین دوم بار هم همینطور.سوم بار که در زده شد برادرم جبراییل آمد و فرمود برخیز صدو بیست و دو هزار ملک پشت در درگیرند و دعوا میکنند که چه کسی در را به روی علی باز کند.خودم رفتم و آنها را آرام کردم و در را به روی علی باز کردم.

پ.ن:(صحیح بخاری ج 2 ص 621)
(صحیح مسلم ج3 ص 452)
( ابن حجر اسقلانی ج1 ص198)


موضوعات: حدیث
   دوشنبه 22 شهریور 1395


فرم در حال بارگذاری ...

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • مهشید ديانت خواه
آمار
  • امروز: 25
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 383
  • 1 ماه قبل: 2811
  • کل بازدیدها: 78100
رتبه