« قبولی سه واجبقسمتی از خطبه ی امام حسین(ع) در مکه »

حضرت موسی (علیه السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلامی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه السلام) ایستاد.

موسی (علیه السلام) گفت: تو کیستی؟

ابلیس گفت: من ابلیس هستم!

موسی (علیه السلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند!

ابلیس گفت: من آمده ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم!

موسی (علیه السلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟

ابلیس گفت: با رنگ ها و زرق و برق های این کلاه، دل انسان ها را می ربایم.

موسی (علیه السلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می شوی و هر جا که بخواهی، او را به می کشی.

ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛

?سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می گردم:

1 - هنگامی که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛

2 - هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمارد؛

3 - هنگامی که گناهش در نظرش کوچک گردد

داستان های اصول کافی، ج 2، ص262

   سه شنبه 13 مهر 1395
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: nili [بازدید کننده]
nili
5 stars

ممنون

1395/07/13 @ 21:27


فرم در حال بارگذاری ...

 << < تیر 1404 > >>
ش ی د س چ پ ج
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
آمار
  • امروز: 560
  • دیروز: 35
  • 7 روز قبل: 414
  • 1 ماه قبل: 2367
  • کل بازدیدها: 133250
رتبه