« یابن الحسنپنج خصلت کودکان »

روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند.
شاگردان گفتند: کسی چیزی به شما گفته؟ لاتی، چاقو کشی چیزی شما را اذیت و آزار کرده؟
شیخ جعفر در میان گریه ها گفت: آری… یکی از لات های این اطراف حرفی به من زد همه نگران شدند که بی احترامی به ایشان کرده باشد. گفتند
چه گفت؟ چه کسی بود؟ چه شد؟
شیخ جعفر گفت: یکی از لات های این اطراف آمد و به من گفت:
شیخ جعفر من همونی هستم که همه می‌گن
تو هم همونی هستی که همه می‌گن؟


موضوعات: آزاد
   دوشنبه 22 شهریور 1395
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: nili [بازدید کننده]
nili
5 stars

خیلی جالب بود

1395/06/22 @ 23:14


فرم در حال بارگذاری ...

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • گلپونه
  • زفاک
  • فطرس
آمار
  • امروز: 0
  • دیروز: 117
  • 7 روز قبل: 444
  • 1 ماه قبل: 2849
  • کل بازدیدها: 78100
رتبه