« راهپیمایان کربلااللهم الرزقنی شفاعه الحسین »

الف - تفسير قدر

هريك از مخلوقات، به حكم اينكه ممكن الوجود است، حد و اندازه وجودى خاصى دارد، مثلا «جماد» به گونه‏اى اندازه‏گيرى شده و نبات و حيوان به گونه‏اى ديگر. نيز از آنجا كه هستى اندازه‏گيرى شده هر چيز، مخلوق خداوند است، طبعا تقدير هم، تقدير الهى خواهد بود.ضمنا اين مقدار و اندازه‏گيرى به اعتبار اينكه كه فعل خداوند است، «تقدير و قدر فعلى‏» ناميده مى‏شود و به اين اعتبار كه خداوند قبل از آفريدن به آن عالم است، «تقدير و قدر علمى‏» خواهد بود. در حقيقت، اعتقاد به قدر، اعتقاد به خالقيت‏خداوند به لحاظ خصوصيات اشيا بوده و اين تقدير فعلى مستند به علم ازلى خداوند است، در نتيجه اعتقاد به قدر علمى، در حقيقت اعتقاد به علم ازلى خداوند است.

ب - تفسير قضا

همان‏طور كه يادآور شديم، «قضا» به معنى قطعيت وجود شى‏ء است. مسلما قطعيت‏يافتن وجودهر شى‏ء بر اساس نظام علت و معلول، در گرو تحقق علت تام آن شى‏ء است، و از آنجا كه نظام علت و معلول به خدا منتهى مى‏گردد در حقيقت قطعيت هر چيزى مستند به قدرت و مشيت او است. اين، قضاى خداوند در مقام فعل و آفرينش است، و علم ازلى خداوند در مورد اين حتميت، قضاى ذاتى خداوند مى‏باشد.

آنچه گفته شد مربوط به قضا و قدر تكوينى خداوند - اعم از ذاتى و فعلى - بود. گاه نيز قضا و قدر مربوط به عالم تشريع است. به اين معنى كه، اصل تشريع و تكليف الهى قضاى خداوند بوده، است، و كيفيت و ويژگى آن مانند وجوب و حرمت وغيره نيز تقدير تشريعى خداوند است. اميرمؤمنان در پاسخ فردى كه از حقيقت قضا و قدر سؤال كرد، اين مرحله از قضا و قدر را يادآور شد و فرمود: مقصود از قضا و قدر، امر به طاعت و نهى از معصيت، وقدرت بخشيدن به انسان نسبت‏به انجام كارهاى خوب و ترك كارهاى ناپسند، و توفيق دادن در تقرب به خداوند، و رها كردن گنهكار به حال خود و وعد و وعيد است، اينها قضا و قدر خدا در افعال ما است. (5)

اگر مى‏بينيم در اينجا امير مؤمنان على عليه السلام در پاسخ سائل، فقط به تشريح قضا و قدر تشريعى اكتفا ورزيده، شايد به پاس رعايت‏حال سائل يا حضار مجلس بوده است. زيرا در آن روز از قضا و قدر تكوينى و در نتيجه قرار گرفتن افعال انسان در قلمرو قضا و قدر، جبر و سلب اختيار برداشت مى‏شد، به گواه اينكه حضرت در ذيل حديث مى‏فرمايد:«واما غير ذلك فلا تظنه فان الظن له محبط للاعمال‏»: جز اين گمان ديگرى مبر، زيرا چنان گمانى مايه حبط عمل مى‏گردد. مقصود اين است كه ارزش افعال انسان بر پايه مختار بودن اوست وبا فرض جبر در اعمال، اين ارزش از بين مى‏رود.

حاصل آنكه: مورد قضا و قدر، گاه تكوين است و گاه تشريع،و هر دو قسم نيز دو مرحله دارد:

1. ذاتى ( علمى); 2. فعلى.
اصل سوم

قضا و قدر در افعال انسان با اختيار و آزادى او كمترين منافاتى ندارد. زيرا تقدير الهى در باره انسان همان فاعليت ويژه او است، و آن اينكه، او يك فاعل مختار و مريد بوده و فعل و ترك هر عملى در اختيار او است. قضاى الهى در مورد فعل انسان قطعيت و حتميت فعل است پس از اختيار و اراده او.

به تعبير ديگر: آفرينش انسان با اختيار و آزادى آميخته و اندازه‏گيرى شده است، و قضاى الهى جز اين نيست كه هرگاه انسان از روى اختيار، اسباب فعلى را پديد آورد، تنفيذ الهى از اين طريق انجام گيرد.

برخى از افراد، گنهكارى خود را مولود تقدير الهى دانسته و تصور كرده‏اند جز راهى كه رفته‏اند، راه ديگرى در اختيار آنها نبوده است، در حالى كه خرد و وحى اين پندار را محكوم مى‏كنند. زيرا از نظر خرد، انسان با تصميم خود سرنوشت‏خويش را برگزيده است، و از نظر شرع نيز او مى‏تواند انسانى شاكر و نيكوكار يا كفران كننده و بدكار باشد، چنانكه مى‏فرمايد:‹‹انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا›› (انسان/3).

صفحات: · 2·


موضوعات: حدیث
   یکشنبه 23 آبان 13951 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: nili [بازدید کننده]
nili
5 stars

ممنون

1395/08/23 @ 22:50


فرم در حال بارگذاری ...

 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
  • دهقان
  • rahyab moshaver
آمار
  • امروز: 152
  • دیروز: 238
  • 7 روز قبل: 1403
  • 1 ماه قبل: 3817
  • کل بازدیدها: 79386
رتبه