« صد خاطره از غربت زهرا دارد | آیت غزل خوانی » |
خدایا
از آنچه کرده ام اجر نمیخواهم
آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسر کرده ای
همه ی استعداد های من، همه ی قدرت های من، همه ی وجود من، زاده ی اراده ی توست
من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم
از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم
خدایا
عذر میخواهم
از اینکه به خود اجازه میدهم که با تو راز و نیاز کنم
عذر میخواهم که ادعاهای زیاد دارم
در مقابل تو اظهار وجود میکنم در حالی که خوب میدانم وجود من، زاییده ی اراده ی من نیست
و من بدون خواسته ی تو، هیچ و پوچم
خدایا
تو به من پوچی لذات زودگذر را نمودی
ناپایداری روزگار را نشان دادی
لذت مبارزه را چشاندی
ارزش شهادت را آموختی
خدایا
تو را شکر میکنم
که از پوچی ها و ناپایداری ها و خوشی ها و قید و بندها آزادم نمودی
و مرا در طوفان های خطرناک حوادث رها کردی
و در غوغای حیات، در مبارزه ی با ظلم و کفر، غرقم نمودی
و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی
فهمیدم که سعادت حیات در خوشی، و آرامش، و آسایش نیست
بلکه در مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره…
شهادت است.
فرم در حال بارگذاری ...