نمیدانم شاید بخاطر این خاصیت است که در این میهمانی، هر آیه ای به اندازه تمام آیات مصحف شریف، مهمان را بالا میبرد و در صدر مینشاند… ای میهمانی شریف و پر کرامت! چند شبی میشود که دلم از غمت مالامال شده، نمیخواهم پایانت را باور کنم، خودم را مرتب به آن راه میزنم… اما نمیشود… بغض عجیبی دارم…. چه رفیق خوبی برای لحظه های خلوت من با خدا بودی….. کاش دوباره دوست خوبی همچون تو را بیابم… گرچه هرگلی بوی خود را دارد و تو دیگر رفته ای و دیدار ما به قیامت خواهد بود…. در این ساعتهای آخر بیا و کوتاهیهای مرا ببخش… نمیخواهم پیش خدا از من شکوه کنی که… بگذریم! ببخش…. به حق نامت ببخش ای ماه مغفرت…. قول میدهم از همین لحظه خودم را برای دوست دیگری که شاید سال بعد بیابمش، آماده کنم تا با او بهتر از آن چه که با تو رفتار کردم، رو به رو شوم… اگر هم خدا نخواست و به آن دوست عزیز نرسیدم، لااقل تو دست مرا بگیر و به حق این لحظه های همنشینی ام با تو، به من رحم کن…
. خداحافظ رفیق… اللهم لا تجعله آخر العهد من صیامنا ایاه، فان جعلته فاجعلنی مرحوما و لا تجعلنی محروما
صفحات: 1· 2