چنانچه در درون سنگ چخماق و مواد منفجره، آتش هست اما در ظاهر دیده نمیشود و آن سنگ به نظر سرد میرسد و کسی گرم و سوزش آن را متوجه نمیشود. و مانند کسی که او را در اطاق عمل بیهوش کردهاند با اینکه بدنش مجروح و زخمی است، هیچ دردی احساس نمیکند اما وقتی به هوش آمد متوجه درد خواهد شد و فریادش بلند میشود. بر همین اساس عدهای به خاطر آلوده شدن به انواع گناهان حواس باطنیشان از کار میافتد و احساس درد و سوزش نمیکنند، اما با مرگ بیدار خواهند شد و همه اینها را خواهند دید. میگویید: فعلاً خبری از این مسائل نیست، در جواب میگوییم: کمی صبر کنید خواهید دید که واقعیت دارد. خداوند بزرگ میفرماید: «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» شما را مباهات با یکدیگر (در مال و مقام و فرزند و…) و مسابقه (در جمعآوری امور دنیا) به خودتان مشغول کرد و از یاد خداوند غافل شدید، تا اینکه گورستانها را زیارت کردید و مرگ به سراغتان آمد. رسول مکرم اسلام (ص) فرمود: «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛ مردم اکثراً در خواب غفلت به سر میبرند، همین که مردند بیدار میشوند (و بسیاری از حقایق برایشان روشن میشود.) بنابراین آتش برزخ و قیامت همین الان هم هست، ولی به خاطر اینکه جوارح و حواس باطنی بسیاری به خاطر زرق و برق دنیا و گناهان از کار افتاده، این آتش را حس نمیکنند، اما در آستانه مرگ که قرار میگیرند پردههای هوی و هوس کنار میرود و حقایق برای همه آشکار میشود. آن آتش را نه تنها احساس میکنند بلکه خواهند دید، اما کسانی که اهل گناه و عصیان نیستند و گوش و چشم و قلب باطنی آنها کار میکند، آن حقایق را درک میکنند و حاضرند برای نافرمانی نکردن خداوند، از بهترین لذتهای دنیوی چشم بپوشند. * عذابهای متنوع و مختلف؟! از روایاتی که در مورد عذاب قبر و مارها و عقربها گذاشت و از برخی آیات قرآن مجید استفاده میشود که عذاب برای کفار و مشرکان و سران ظلم و فساد متنوع و مختلف است تا از یکنواختی خارج نشود. قرآن کریم در این مورد میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا» کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان در آن بریان شود، پوستهای دیگر به جای آن قرار میدهیم تا کیفر الهی را بچشند. خداوند نسبت به انجام این گونه مجازات هم قادر و تواناست و هم حکیم است و روی حساب کیفر میدهد. اگر انسان یک پوست داشت و میسوخت، سوختنهای متعدد شاید به صورت عادت درمیآمد و بیاثر میشد، اما خداوند حکیم میفرماید پوست مجرم که سوخت، ما همان پوست را تبدیل پوست جدید به جای پوست قدیم و بریان شده، به صورت مستمر و دائمی است. اگر به محض بریان شدن و سوختن پوست قبلی پوست جدید آمد، دیگر نمیتوان گفت: عذاب برزخ و قیامت در طول زمان بیتأثیر میشود. بر همین اساس که این عذاب متنوع و دائمی است، خداوند حکیم موضوع عذاب را به صورت فعل مضارع «لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ» آورده که فعل مضارع دلالت بر دائمی بودن عذاب میکند. * پوستهای جدید که گناهی نکردهاند تا بسوزند؟! امروزه ثابت شده که هر چند سال همه ذرات بدن نو میشود، بنابراین کسی که در جوانی گناهی کرده و جنایتی مرتکب شده، پوست سایر اعضای او تا ایام پیری چندین بار عوض شده است، لذا اعضا و جوارحی که شخص با آن گناه کرده، در برزخ قیامت نیست بلکه در برزخ از بدن برزخی و مثالی برخوردار است، چنانچه بحث آن گذشت. بنابراین آنچه در دنیا با آن گناه کرده و لذت حرام برده، روح بوده است که حقیقت انسان به همان روح و روان است که باید آن روح عذاب شود. لذا سوزاندن پوست چه جدید و چه قدیم، همه اینها ابزار و وسیلهای برای عذاب روح است. بر همین مبنا قرآن حکیم نمیفرماید: ما پوستها را بریان میکنیم تا پوستها عذاب شوند، بلکه میفرماید: «لیذوقوا» ما پوستها را بریان و میسوزانیم تا آن حقیقت انسان کافر و روح و روان او زجر بکشد. براساس آنچه بیان شد، در خواب هم وقتی شخص خوابهای وحشتناک و مخوف میبیند، روان و روح او زجر میکشد و میسوزد، در حالی که بدن او در حال استراحت و گاهی روی بهترین تخت و تشک و کنار همسرش آرمیده است. ابی العوجاء که مردی مادیگرا و معروف و معاصر امام صادق (ع)بود از آن حضرت (ع) سؤال نمود: «ما ذنب الغیر»؛ یعنی گناه آن پوستهای دیگر که گناه نکردهاند، چیست؟ امام (ع) فرمود: «هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُها»؛ پوستهای نو همان پوستهای قدیماند، در عین حال پوست جدید و قدیم با هم فرق دارند. ابن ابیالعوجاء کاملاً متوجه نشد، به امام (ع) عرض کرد: «مَثِّلْ لی فی ذلِکَ شَیْئاً مِنْ أمْرِ الدُّنْیا» در این مورد مثالی دنیوی برایم بزن. امام (ع) فرمود: «اَرَأَیْتَ لَو اَنَّ رَجُلاً اَخَذَ لَبِنَةً فَکَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُها» این همانند آن است که کسی خشتی را بشکند و خرد کند، دوباره آن را در قالب بریزد و به صورتت خشت تازه درآورد، این هشت دوم همان خشت اول است و در عین حال خشت نو و جدیدی است (ماده اصلی خشت اول و دوم حفظ شده، ولی صورت آن تغییر کرده است.)
صفحات: 1· 2