آیت الله بهجـت رحمه الله علیه :

در نزدیــک نجف اشرف روستـای بــه نام مسیب وجود داشت
که یــکی از شیعیـان در آنجا ساکن بــود و هفتــه ای یک باز از آنجا به سوی نجف اشرف بــرای زیارت امیرالمومنیـن علیه السلام حرکت
می کرد .در مسیــر راه او یــک نفر سکونت داشت که همواره او را
می دیــد و مسخره می کرد ، حتی یک بار بــه ساحت مقدس امیرالمومنیــن جسارت نمود. آن مرد وقتی بــه حرم رسید عرض کــرد : علــی جان ! می دانی که ایــن مخالف با من چه می کنــد ،
خودت جوابش را بــده .
او شب امیرالمومنیــن علیه السلام را دیــد و شکایت کــرد.
حضرت فرمود : آن مرد ناسزاگو بــر گردن ما حقی دارد ، از ایــن رو ما نمیتوانیم در دنیا او را کیــفر نماییم !
حضــرت ادامه داد : او روزی کنــار آب فرات نشسته بــود ،
چشمش بــه آب فرات افتاد ، ماجرای کربــلا و ممنــوع کردن آب
از حسیــن علیه السلام و یارانش را یــاد کرد و با خود گفت :
عمر سعد کار خوبی نــکرد، خوب بــود به آنها آب می داد سپس آنها را می کشت ، دلش سوخت و برای فرزنــدم اشک ریخت !
وقتی آن مرد بــه طرف روستا باز میگشت ، آن شخص سر راه او آمد
و از روی مسخره گفت : آقا را دیــدی و پیــام ما را به او رسانــدی ؟
آن مرد شیــعه ماجرا را بــرای او تعریف کرد. او در فکر فرو رفت و گفت : خدایــا ! در آن زمانی که من چنیــن فکری کردم و اشک ریختم ، هیچ کس آنجا نبود و ایــن جریان را به کسی نگفتم !
در همیــن هنگام گفت : گواهی می دهم علی امیــرالمومنان ولی خدا
و وصــی رسول خداست .


موضوعات: امامان
   سه شنبه 30 شهریور 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

الهى يا الهى يا الهى / نباشد جز توام پشت و پناهى


منم يك ذره از ارض و سمايت/ منم يك جلوه از نور و بهايت


منم يك قطره از درياى جودت/ منم يك لمحه از شمس وجودت

 

لمحه درخشيدن ، حُسن وجه كه آشكار گردد را گويند.

 

منم يك نكته از غيب و شهودت / منم يك شمّه از فيض نمودت

 

غيب عالم ماوراى طبيعت و شهود عالم طبيعت و ماده را گويند. و شَمَه به معنى كم و اندك و مقدار كمى از چيزى را گويند.

 

منم يك نقطه از علم عنايى / منم يك صورت رسم خدايى


منم هم بوته اى از بوستانت/ منم هم در عداد دوستانت

 

الهى اگر گلم و يا خارم از آن بوستان يارم

 

منم هم نقشى از ايوان حُسنت / منم هم شمعى از ديوان حُسنت


منم دل داده روى نكويت/ منم شيداى حسن ذات و خويت

الهى ديده از ديدار مال لذت مى برد و دل از لقاى ذوالجمال


الهى قيس عامرى را ليلى مجنون كرد، و حسن آملى را ليلى آفرين ؛ آفريننده ديد و آن آفريننده را در آفريده ؛ بر ديوانگان آفرين !

 

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل


موضوعات: مناجات نامه
   سه شنبه 30 شهریور 13951 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: Hami [بازدید کننده]
Hami
5 stars

خدایا دستم گیر

1396/07/08 @ 22:34


فرم در حال بارگذاری ...

 

 

یارسول‌الله گلشنت آباد، جبرییل امروز بشارتت داد
بر روی حیدر چشم تو روشن، آیۀ «بلِّغ» مبارک باد
سینه‌ات منجلی است،ابن عمّت ولی است
این پیام خداست، جانشینت علی است


موضوعات: امامان
   دوشنبه 29 شهریور 13951 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

عیدتان مبارک

1395/06/29 @ 19:04


فرم در حال بارگذاری ...

مسافران یک به یک، به میعادگاه عشق نزدیک می شوند، و آنگاه فرمانی از سوی قادر متعال نازل می گردد و پیامبر رحمت بر تمامی اهل زمین مژده می دهد: « الیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینُکُم» و دستان مهربان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- ، دستان با صلابت علی- علیه السلام- را بر فراز آسمان بلند می کند و نوری عظیم این کره خاکی را فرا می گیرد. مژده باد بر اهل زمین مژده باد بر اهل آسمانها.

علی- علیه السلام- این یکه تاز مردانگی و عدالت، علی- علیه السلام- این مظهر شجاعت و صلابت بر تخت امیری مؤمنان خواهد نشست. او زمین را از عدل پر خواهد کرد و عشق الهی را در دلهای مؤمنان جای خواهد داد.او بعد از پیامبر رحمت و رأفت یگانه حاکم بزرگ بر قلب مسلمین خواهد بود. و پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- اینگونه فرمود:

«هر کس من مولای او بوده ام علی مولای اوست»

...

و اینگونه بود که خاکیان با نور پیمان بستند و دستان خود را به سوی او بلند کردند. در روزی که خداوند آن را بزرگ داشته و ملائک در آسمانها به جشن و سرور پرداختند، علی امام اول شیعیان، امیر مؤمنان، جانشین پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- شد، در سرزمینی که غدیر نام داشت.

غدیر خم

غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب خدا معرفی کرد. عبارت معروف «هر آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر می‌باشد.

جغرافیای غدیر خم

«غدیر خم» نام ناحیه‌ای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکه‌ای در این محل که در آن آب باران جمع می‎شده‌است، به این نام شهرت یافته‌است. غدیر در ۳-۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات‌های پنجگانه‌است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به‌سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقت‌فرسا داشت.

رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعه

از آغاز ذی القعده سال دهم هجری که مقارن با آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به تمام مناطق مسلمان نشین و طوائف و قبائل مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جای خواهد آورد و بدین ترتیب بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که معروف به حجة‌الوداع است. با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند.

حتی دوازده هزار از اهل یمن- که برای رفتن به وطن خود باید مسیر دیگری را می‏رفتند- به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند. در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن نازل گردید: «ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده ‏ای و خداوند از مردم نگاه‏ات خواهد داشت.»

در پی نزول این آیه، رسول خدا دستور دادند تا همه ‏ی کاروانیان در آن محل اجتماع کنند، و در همان جا خطابه‏ ی طولانی غدیر توسط پیامبر اکرم ایراد گردید. برخی بخش‏های این سخنرانی- که در معرفی مقام امیرالمؤمنین می ‏باشد- چنین است:

ای مردم! بدانید که خداوند علی (علیه السلام) را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب ساخته‌است. آگاه باشید که «امیرالمؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود.

او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آورده ‏اند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خداست. خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید. به دستورات او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید. ای مردم! من «صراط مستقیم »ام که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده ‌است. آن گاه پس از من، علی ( علیه السلام) و پس از او، فرزندانم (علیه السلام) از نسل او.

من (از جانب خداوند) دستور یافته‏ ام که از شما در مورد آن چه که از سوی خداوند راجع به علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او (علیه السلام) آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم. خداوند به من امر کرده که از زبان‏های شما در مورد آنچه بیان نمودم- راجع به علی امیر المؤمنین (علیه السلام) و امامانی که پس از او می‏ آیند (علیه السلام) و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی (علیه السلام) است. همگی بگویید: «شنیدیم و اطاعت می‏کنیم و خرسندانه - در مقابل آن چه از سوی پروردگار ما و خویش درباره ‏ی امامت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامانی که از صلب او به دنیا می ‏آیند (علیه السلام)، به ما رساندی - سر تسلیم فرود می‏آوریم.

بر این عقیده زنده ‏ایم و با آن می‏ میریم و با آن (در قیامت) محشور می‏ شویم. تغییر نمی‏ دهیم و تبدیل و انکار نمی‏ کنیم، تردید به دل راه نمی ‏دهیم و از این عقیده بر نمی‏ گردیم و پیمان نمی‏ شکنیم.» بعد از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد: امروز کافران از دین شما مأیوس شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به عنوان دینتان پسندیدم.»

مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و امیر المؤمنین علیه السلام ‏سه روز به طول انجامید و حتی بانوان با قرار دادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست پر صلابت امام علی علیه‏السلام قرار داشت، بیعت خود را اعلام می‏ کردند. به نظر شیعه منافقین که گروه قابل توجهی را تشکیل می ‏دادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات پلید خود را آشکار و عملی سازند.

اما در میان جمعیت شبهه افکنی هایی نسبت به اقدام پیامبر انجام می دادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک نمودند تا نزد رسول بیاید و علی رغم همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه در مورد علی بن ابی طالب (علیه السلام) گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟

نبی اکرم در پاسخ فرمودند: «خداوند به من وحی کرده‌است و واسطه‏ ی بین من و خدا جبرئیل است و من اعلام کننده‏ ی پیام خدا هستم و بدون اجازه ‏ی پروردگارم، خبری را اعلام نمی‏ کنم.» حارث که شدت غضب و غیظ نسبت به امیرالمؤمنین‏ علیه السلام همه‏ ی وجودش را گرفته بود گفت: «خدایا اگر آنچه (حضرت) محمد می‏ گوید حق و از جانب تو است، سنگی از آسمان بر ما ببار و یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.» در پی این سخن، در مقابل دیدگان بهت زده‏ ی حاضران سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاکش گرداند.

علامه‏ امینی فهرست ده‏ها منبع از اهل تسنن، که ماجرای یاد شده را به عنوان شأن نزول آیه ‏ی اول سوره ‏ی معارج یاد کرده ‏اند، ذکر نموده‌است. ترجمه‏ ی آیات اول این سوره چنین است: «درخواست کننده‏ ای، عذابی را طلب کرد که (آن عذاب) اتفاق افتاد عذابی که هیچ چیز نمی‏ تواند آن را از حق پوشان دور نماید عذابی از سوی خداوند صاحب»

منبع :

fa.wikipedia.org

kanoon-ansar.ir

birjand.irib.ir


موضوعات: امامان
   دوشنبه 29 شهریور 13951 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

سلام
نویسنده وبلاگ ترنم تشکر از همراهی همیشگی شما
منتظر نظرات ارزنده ی شما در 2مطلب زیر هستیم
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/?p=266968&more=1&c=1&tb=1&pb=1
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/?p=267791&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1395/06/29 @ 19:01


فرم در حال بارگذاری ...

 

 

اصل اشکال:

سوال این است که اگر با نبوت پیامبر (صلی الله و علیه وآله) شریعت به طور کامل برای مردم آورده شده است دیگر چه نیازی به امامت می باشد؟ این افراد می گویند که وقتی آمدن وحی با ختم نبوت تمام شد و عقل بشر به بلوغ فکری رسید دیگر چه نیازی به آمدن امام هست؟ اگر امام در عصمت و … با پیامبر مشترک است دیگر چه فرقی با امام دارد و در واقع باید گفت که خاتمیت در نبوت رخ نداده است.

پاسخ به این اشکال:

در بیان دلیل ختم نبوت نظریات مختلفی بیان شده است. یکی از مهم ترین نظریات اینست که عقل بشر کامل شده است اما نه به این معنا که دیگر نیازی به وحی ندارد بلکه به این معنا که تا حدی به بلوغ عقلی رسیده است که دیگر می تواند شریعت و کتاب آسمانی خود را از گزند تحریف مصون بدارد. در واقع عدم نیاز به تجدید وحی غیر از عدم نیاز به اصل وحی است.

در بیان پاسخ به این سوالات باید گفت که دو نگاه به رابطه عقل و وحی وجود دارد؛

- نگاه اول آن است که وحی را در مقابل عقل بدانیم و با این مبنا بیان شده است که با ختم نبوت دیگر حاکمیت وحی تمام شده و عقل آرام آرام جایگزین آن شده است. این نگاه عقل و وحی را متضاد و در مقابل هم می داند. با این نگاه نمی توان امامت را ادامه نبوت دانست بلکه باید گفت عقل جای وحی را پر کرده است! در حقیقت با این نگاه انسان تا جایی به وحی و دین نیاز دارد که عقل رشد نکرده باشد و وقتی عقل رشد کرد دیگر نیازی به وحی و شریعت نیست.

...

- نگاه دوم آن است که عقل و وحی نه تنها در تعارض و تضاد با یکدیگر نیستند بلکه موافق هم و لازم و ملزوم یکدیگر هستند. به تعبیر دیگر عقل جدای از دین نیست. با این مبنا دینداری مخصوص انسانها عاقل است. به نظر می رسد که نصوص دینی نیز این نظر دوم را تایید می کنند. با این نگاه نه تنها زمان پیامبر بلکه در زمان پیامبران گذشته نیز عاقلانی بوده اند که دین را با دلیل و استدلال پذیرفته بودند. بنابراین دیگر ختم نبوت بخاطر این نبوده است که عقل بشر ناقص بوده و زمان پیامبر اسلام عقل بشر کامل شده است، بلکه تبیین ما از دلیل ختم نبوت تبیینی دیگر خواهد بود.

اشکال دیگری که در نگاه اول وجود دارد این است که اگر بعد از ختم نبوت دیگر عقل بشر کامل شده است پس در عصر خاتمیت چه نیازی به دین است؟

اشکال دیگری که می توان به نگاه اول وارد کرد این است که عقل در کلیات کارکرد دارد اما در امور جزئی ممکن است خطا کند. همانطور که می بینیم در امور مختلفی مانند قانونگذاری گاهی قانونی وضع می شود اما بعد از مدتی گفته می شود آن قانون قبلی اشتباه بوده و باید قانون جدیدی را وضع کنیم.

یا اینکه مکرر مشاهده می کنیم که دموکراسی که حاصل عقل جمعی بشر است در انتخاب خود دچار خطا می شود و فرد ناصالحی را برای اداره حکومت تعیین می کند. بنابراین در امور جزئی عقل به تنهایی نمی تواند درست را از غلط تشخیص دهد و بعد از خاتمیت نیز به منبعی خطا ناپذیر در امور جزئی نیاز هست.

اشکال دیگر نگاه اول آن است که در زمانی که نبوت تمام نشده نیز این عقل است که باید دین و شریعت را بپذیرد و برای پذیرش شریعت و اعتماد به سخن نبی باید نبی معصوم باشد. بنابراین قبل از پذیرش سخن نبی عقل عصمت نبی را اثبات می کند.

دلیل ختم نبوت

یکی از کارهای اصلی امامان پرورش مجتهدینی بوده است که آن مجتهدین بتوانند خود به این قابلیت و بلوغ برسند. یکی از کارهای اصلی امامان آموزش روش های فهم صحیح است. البته این مسأله لزوماً در فقه نیست (زیرا دین منحصر در فقه نیست) بلکه ائمه شاگردانی در زمینه عقاید و … را نیز تربیت کرده اند. این آموزش تا جایی ادامه دارد تا دیگر بشر بدون حضور مستقیم امام بتواند دین را به درستی بفهمد و اینجاست که غیبت امام معنا پیدا می کند.

اما اگر گفتیم که کامل شدن عقل بشر و عدم نیاز به وحی دلیل ختم نبوت نیست پس دلیل تمام شدن نبوت چیست؟

در بیان دلیل ختم نبوت نظریات مختلفی بیان شده است. یکی از مهم ترین نظریات اینست که عقل بشر کامل شده است اما نه به این معنا که دیگر نیازی به وحی ندارد بلکه به این معنا که تا حدی به بلوغ عقلی رسیده است که دیگر می تواند شریعت و کتاب آسمانی خود را از گزند تحریف مصون بدارد. در واقع عدم نیاز به تجدید وحی غیر از عدم نیاز به اصل وحی است.

دلیل ادامه نبوت به شکل امامت

حال اگر دلیل ختم نبوت را بلوغ عقل بشر برای حفظ دین خود از تحریف دانستیم مسأله امامت چگونه تبیین می شود؟ به بیان دیگر چرا بعد از نبی باید دوباره امام بیاید؟

برای پاسخ به این سوال باید به این توجه کنیم که در تاریخ ما دو نوع نبوت داشته ایم؛ نبوت تشریعی که شریعت جدید می آوردند و نبوت تبلیغی که وظیفه پیاده سازی شریعت و انطباق آن با زمان را در بین مردم داشته اند.

در واقع عدم بلوغ فکری بشر در دو مورد بوده است که با ختم نبوت در یکی از این دو مورد بشر به بلوغ فکری رسیده است؛ یعنی با ختم نبوت بر خلاف ادیان گذشته چنان سواد آموزی و حفظ قرآن در میان مردم شایع شد که امکان تحریف قرآن و دین آسمانی از بین رفت. بنابراین در این مورد دیگر عقل بشر کامل شده و نیازی به نبی جدید ندارد.

در مورد دوم که پیاده سازی وحی است بشر هنوز کامل نشده و نیاز به کسی دارد که این کار را انجام داده و به او آموزش دهد. در واقع بشر در زمان ختم نبوت به این مسأله هنوز نیاز داشت تا راهکار فهم صحیح دین و پیاده سازی آن در امور زندگی بر اساس مقتضیات زمان را بیاموزد. تفاوت امامان با انبیای تبلیغی نیز در این است که انبیای تبلیغی این پیاده سازی شریعت را نیز از طریق ارتباط با غیب دریافت می کردند اما امامان از خود قرآن (و نه بطور مستقیم از وحی) این پیاده سازی را انجام می دهند.

ختم نبوت بخاطر این نبوده است که عقل بشر ناقص بوده و زمان پیامبر اسلام عقل بشر کامل شده است، بلکه تبیین ما از دلیل ختم نبوت تبیینی دیگر خواهد بود.

امام سخن خود را به پیامبر و قرآن و یا امامان گذشته استناد می دهد در حالی که پیامبر تبلیغی سخن خود را به فرشته وحی استناد می داد. این کار مقدمه ای برای آموزش بشر برای آنست که خود بتواند به فهم صحیح دین و پیاده سازی صحیح آن بپردازد. بنابراین یکی از کارهای اصلی امامان پرورش مجتهدینی بوده است که آن مجتهدین بتوانند خود به این قابلیت و بلوغ برسند. یکی از کارهای اصلی امامان آموزش روش های فهم صحیح است. البته این مسأله لزوماً در فقه نیست (زیرا دین منحصر در فقه نیست) بلکه ائمه شاگردانی در زمینه عقاید و … را نیز تربیت کرده اند. این آموزش تا جایی ادامه دارد تا دیگر بشر بدون حضور مستقیم امام بتواند دین را به درستی بفهمد و اینجاست که غیبت امام معنا پیدا می کند.

در حقیقت کار دین آنست که همه بشریت را امامت کند. به تعبیر دیگر همه بشریت به طور کامل بتوانند در همه امور مربوط به خود به بلوغ کامل عقلی برسند و به این ترتیب به مراتب بالای دین دست پیدا کنند.

جایگاه غدیر در هدایت بشر

با مطالبی که در باب امامت بیان کردیم معلوم می شود که اگر با پیامبر(صلی الله و علیه وآله) نبوت تمام می شد و بعد از وی امامی وجود نداشت و دین به مقصود خود که همان هدایت بشر است نمی رسید. همانطور که اگر فرستادن وحی نبود بشر هدایت نمی شد، اگر فهم صحیح دین نبود نیز بشریت هدایت نمی شد. بنابراین غدیر به عنوان نماد ولایت و امامت، نقطه ای است که اگر نباشد باز هم هدایت رخ نمی دهد و فرستادن وحی ناقص می ماند.

منابع:

سایت دکتر حسین سوزنچی.
کتاب منزلت عقل در هندسه معرت دینی، آیت الله جوادی آملی

 


موضوعات: امامان
   دوشنبه 29 شهریور 1395نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 107 108 109 ...110 ... 112 ...114 ...115 116 117 ... 231

 << < تیر 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
جستجو
کاربران آنلاین
آمار
  • امروز: 9
  • دیروز: 109
  • 7 روز قبل: 431
  • 1 ماه قبل: 2057
  • کل بازدیدها: 84900
رتبه