یک نکته ظریف:
پیامبر صلی الله علیه وآله:
در جمع مسلمان یا همون حجاج تازه برگشته فرمودند:
من کنت مولا فهذا علی مولاه
یعنی هرکس من مولای او هستم پس این علی مولای اوست
.نکته سر فهذا هست ایشان می تونست بگه
من کنت مولاه فعلی مولاه :
هرکس من مولای اویم پس علی مولای اوست.
اما به عمد فهذا رو آوردند که فردا نگن منظور یه علی دیگه بودهاما نمیدونم چرا اکثر اونایی که تو غدیر از جمله خلفای اول و دوم وسوم بودند همه با هم آازایمر گرفتند؟
صاحب کتاب معتبر مرقاة المفاتیح به آن تصریح کرده اند:
«حدیث غدیر بدون شک صحیح است، بلکه بعضی از حافظان آن را متواتر دانسته اند.»
حدیث غدیر نه تنها سندش صحیح است؛ بلکه بسیاری از بزرگان اهل تسنن تواتر آن را پذیرفته اند، چنانکه ملا علی قاری از علمای اهل تسنن معروف به هروی، صاحب کتاب معتبر مرقاة المفاتیح به آن تصریح کرده اند:
«حدیث غدیر بدون شک صحیح است، بلکه بعضی از حافظان آن را متواتر دانسته اند؛ چون در نقل احمد آمده است: در زمان خلافت علی(ع) بعد از اختلافی که درباره این حدیث پیش آمد، سی تن از اصحاب شهادت دادند که آن را از رسول خدا(ص) شنیدند.»
منبع: درسنامه خطبه غدیر،ص۲۵.
بعد از خداوند پیامبرش محمد(ص) سرپرست شماست. پس از من، به فرمان خدا، علی صاحب اختیار و امام شماست و بعد از او( تا روزی که خداوند عزیز و رسولش را ملاقات خواهید کرد) زمامداری و امامت در فرزندان من(که از تبار علی اند) قرار خواهد داشت
ای مردم! این آخرین باری است که در این جایگاه به پا می ایستم. گوش فرا دهید و فرمان بردار باشید و دستور پروردگارتان را گردن نهید.
خداوند عزیز و بزرگ صاحب اختیار و خداوندگار شماست و بعد از خداوند، پیامبرش محمد(ص) سرپرست شماست. پس از من، به فرمان خدا، علی صاحب اختیار و امام شماست و بعد از او( تا روزی که خداوند عزیز و رسولش را ملاقات خواهید کرد) زمامداری و امامت در فرزندان من(که از تبار علی اند) قرار خواهد داشت.
جز آنچه خدا حلال فرموده حلالی نیست و جز آنچه خدا حرام کرده حرامی نه. خداوند حلال و حرام را به من شناسانده است و من تمام آن چه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به علی سپرده ام.
منبع: جرعه ای از زلال غدیر،ص۴۶.
«دست حق ديدى ولى نشناختى!» اگر آيات قرآن را با دقت مى خواندى به يقين آيات ولايت بر تو مخفى نمى ماند.
سوال-ولايت على بن ابى طالب عليه السلام و فرزندانش، ركنى از ايمان است، چرا اين ركن در قرآن با صراحت بيان نشده؟ در حالى كه نماز و زكات، كه پايين تر از ولايت است، در قرآن آمده است؟
پاسخ
«دست حق ديدى ولى نشناختى!» اگر آيات قرآن را با دقت مى خواندى به يقين آيات ولايت بر تو مخفى نمى ماند.
قرآن مجيد، ولايت على عليه السلام را در اين آيه بيان كرده است:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ.1
خوشبختانه نزول اين آيه را بسيارى از محدثان و محقّقان اهل سنت، درباره على عليه السلام نقل كرده اند كه تعداد آنان به ۶۶ نفر مى رسد و در ميان آنان، نُه نفر از صحابه، نزول آيه را در حق امام نقل كرده اند.
و چون هدف در اينجا اختصار است، در اين مورد شما را به كتاب شريف «الغدير» ارجاع مى دهم.2
از اين گذشته، چرا احاديث متواتر و متضافر پيامبر صلى الله عليه و آله را درباره ولايت على عليه السلام ناديده مى گيريد؛ مانند: ۱. حديث غدير ۲. حديث منزلت ۳. حديث «إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي».3 و نمونه هاى ديگر كه فراوان است.
گذشته از اين، به چه دليل هرچه ركن باشد بايد در قرآن بيايد؟ شما مى گوييد «قرآن قديم» است و هركس بگويد «قرآن حادث» است كافر مى شود، پس چرا اين ركن در قرآن نيامده است؟
منبع:
1-مائده/55.
2-الغدير، ج ۳، صص ۱۵۶ و ۱۶۲ .
3-سنن ترمذى، ج ۵، ص ۶۳۲، حديث ۳۷۱۲؛ مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۱۰؛ مصنف ابن ابى شيبه، ج ۶، ص ۳۷۱، حديث ۳۲۰۸۲ و ص ۳۷۵، حديث ۳۲۱۱۰.
4- پاسخ جوان شيعى به پرسشهاى وهابيان، ص ۱۵۰.
آیت الله بهجـت رحمه الله علیه :
در نزدیــک نجف اشرف روستـای بــه نام مسیب وجود داشت
که یــکی از شیعیـان در آنجا ساکن بــود و هفتــه ای یک باز از آنجا به سوی نجف اشرف بــرای زیارت امیرالمومنیـن علیه السلام حرکت
می کرد .در مسیــر راه او یــک نفر سکونت داشت که همواره او را
می دیــد و مسخره می کرد ، حتی یک بار بــه ساحت مقدس امیرالمومنیــن جسارت نمود. آن مرد وقتی بــه حرم رسید عرض کــرد : علــی جان ! می دانی که ایــن مخالف با من چه می کنــد ،
خودت جوابش را بــده .
او شب امیرالمومنیــن علیه السلام را دیــد و شکایت کــرد.
حضرت فرمود : آن مرد ناسزاگو بــر گردن ما حقی دارد ، از ایــن رو ما نمیتوانیم در دنیا او را کیــفر نماییم !
حضــرت ادامه داد : او روزی کنــار آب فرات نشسته بــود ،
چشمش بــه آب فرات افتاد ، ماجرای کربــلا و ممنــوع کردن آب
از حسیــن علیه السلام و یارانش را یــاد کرد و با خود گفت :
عمر سعد کار خوبی نــکرد، خوب بــود به آنها آب می داد سپس آنها را می کشت ، دلش سوخت و برای فرزنــدم اشک ریخت !
وقتی آن مرد بــه طرف روستا باز میگشت ، آن شخص سر راه او آمد
و از روی مسخره گفت : آقا را دیــدی و پیــام ما را به او رسانــدی ؟
آن مرد شیــعه ماجرا را بــرای او تعریف کرد. او در فکر فرو رفت و گفت : خدایــا ! در آن زمانی که من چنیــن فکری کردم و اشک ریختم ، هیچ کس آنجا نبود و ایــن جریان را به کسی نگفتم !
در همیــن هنگام گفت : گواهی می دهم علی امیــرالمومنان ولی خدا
و وصــی رسول خداست .
<< 1 ... 23 24 25 ...26 ...27 28 29 ...30 ...31 32 33 ... 39 >>