پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) فرمود:
کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند و در همین دنیا مجازات می شود:
۱ - عاق پدر و مادر
۲- ظلم و تجاوز به مردم
۳ - ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی. (بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۷۴)
کلیدرمزهای عبور از درهای هشتگانه بهشت چیست،و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده میشوند؛ هنگامی که به آن میرسند درهای بهشت گشوده میشود و نگهبانان به آنان میگویند:«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!(زمر/7)
همیشه غبطه میخورم به حال آدمهایی که قرار است روزی مخاطبِ درودِ تشریفاتچیها و خیرمقدمگوهای بهشت تو باشند. همان آدمهایی که همه چیزهای خوبت را برایشان سوا کردی و کنار گذاشتهای. تقواپیشگان.
تصورش را بکنید: در روز جشن مومنان،فوج فوج ملائکه خدا بال در بال هم، به صف شدهاند برای تهنیتگویی. با تشریفات تمام و تکریمی وصفناپذیر اینها را همراهی میکنند به سوی بهشت. بهشت خدا هم که شعور دارد و حیات، از شوق، برایشان آغوش میگشاید. چه لذتّی از این بالاتر؟
به چه انگیزه ای خدا را عبادت کنم،عبودیت کمالِ کمالات است و همه کمالات انسانى در این جهت است که آدمى به عبودیت حق واصل شود و در مدارج و مراتب آن بالا رود.
عبودیت تسلیم حق بودن و گردن نهادن به خواست الهى است؛ یعنى «عبد» جز رضاى حق، نخواهد و در برابر او در اطاعت کامل باشد؛ جز در برابر خدا سر خم نکند، در برابر او هیچگونه خلاف و تعدى ننماید؛ مطیع خدا باشد و به اراده و خواست او عمل کند.
عبودیت، آدمى را با حقیقت خویش آشنا و همراه مىکند، و هر چه انسان در منازل و مراتب عبودیت حق، بالاتر رود، به حقیقت انسانى خود نزدیکتر مىشود؛ زیرا انسان، والاترین جلوه خداوند است و هر چه در عبودیت پیش رود، بیشتر این استعداد را جلوه مىبخشد و به مقام انسانى اى که شایسته آن است نزدیکتر مىشود. آدمى با گام نهادن در مسیر عبودیت، به مقام بندگى واصل مىشود و در نسبت و ارتباط با دیگر آدمیان، خود را در جایگاه خدایى نمىبیند و هرگز گردنفرازى و خودکامگى نمىکند، بلکه خود و دیگران را بندگانِ پروردگارى مىبیند که جز او خدایى نیست. چنین نگرشى، زمینهساز سلوک معنوى و روابط انسانى مىشود؛ چنانکه على علیه السلام در ضمن خطبهاى فرمود:
فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبیدٌ مَمْلُوکونَ لِرَبٍّ لارَبَّ غَیْرُهُ.
جز این نیست که من و شما بندگان و مملوکان پروردگارى هستیم که جز او پروردگارى نیست.
الف: توقعات نامحدود زن يا مرد يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤيا و پندار بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب: حاكم شدن روح تجمل پرستى و اسراف و تبذير بر خانواده ها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايى دائم نگه مى دارد، و با انواع بهانه گيريها راه طلاق و جدايى را صاف مى كند.
ج: دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى زوجين، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مى شود.
تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان زوجين آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمى گذرد كه خاموش مى شود، ولى دخالت اطرافيان كه غالبا با تعصب و محبت هاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيده تر مى سازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هرگاه اختلاف به صورت كلى و ريشه دار درآمد با توجه به مصلحت طرفين ، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضع گيرى يكجانبه و تعصب آميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د: بى اعتنايى زن و مرد به خواسته هاي يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمى گردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بى اعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم ، و ژوليده و كثيف بودن ، همسر او را از ادامه چنين زندگي اي بازميدارد، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بى اعتنا از كنار اين مساله بگذرند.لذا در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده ، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : لا ينبغى للمرئة ان تعطل نفسها: (سزاوار نيست كه زن بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه فرمود: و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن ! زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمى رسيدند)!
ه: عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است ، و اين مساله اى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه ((كفو شرعى )) يعنى مسلمان باشند، (كفو فرعى ) نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد.
تفسير نمونه جلد 24 صفحه228 و229
قرآن کتابی است برای خواندن، فهمیدن و عمل کردن. کتابی که اگر بارها و بارها خوانده شود باز در لا به لای کلمات آن حرفی نو برای گفتن دارد. قوانین قرآن بسیارند و فهم آنها برای بشر ممکن است، در صورتی که به درستی بخواند و بخواهد که بفهمد. یکی از قوانین عمومی که در قرآن مورد توجه جدی قرار گرفته است “جبران نیکیها” است. قانونی طبیعی که اگر به خوبی مورد توجه واقع گردد سعادت دنیا و آخرت مردمان را به همراه خواهد داشت. این قانون زیبا در آیه 60 سوره الرحمن با بیانی بلیغ و در اوج فصاحت در کوتاهترین عبارت این گونه بیان شده است: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان».